ما بی‌غمان مست دل از دست داده‌ايم هم‌راز عشق و هم‌نفس جام باده‌ايم بر ما بسی کمان ملامت کشيده‌اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ايم ای گل تو دوش داغ صبوحی کشيده‌ای ما آن شقايقيم که با داغ زاده‌ايم پير مغان ز توبه ما گر ملول شد گو باده صاف کن که به عذر ايستاده‌ايم کار از تو می‌رود مددی ای دليلِ راه کانصاف می‌دهيم و ز راه اوفتاده‌ايم چون لاله می مبين و قدح در ميان کار اين داغ بين که بر دل خونين نهاده‌ايم گفتی که حافظ اين همه رنگ و خيال چيست نقش غلط مبين که همان لوح ساده‌ايم! ☕️ 3⃣2⃣ | @m_fayaz96