سلام
الان به وقت ۳:۵۰ دقیقه بامداد
دقیقاً شبی که از یک هفته قبلش حمله اسرائیل آغاز شد
امشب هم مثل چند شب اخیر حدود دو ساعت است که صدای پدافند و شلیک ها سکوت شب را شکسته و خواب را از چشمان بسیاری گرفته.
از شب اول به شدت از این صدا و کلا فضای جنگ میترسیدم،با اینکه میدونستم احتمال آسیب به شهر و محله و خونمون خیلی کمه ولی صدا بشدت نزدیکه
شاید ترسم برا اینه که هنوز خودم رو نشناختم هنوز خدا رو نشناختم و دوست دارم بیشتر درموردشون بدونم شاید هنوز به خیلی چیزای الکی وابستم و این ترس از همه این ها نشأت میگیره
اما فهمیدم با ترس من نه این پهپادها تموم میشن و نه تقدیرم عوض میشه فقط باعث میشه در طول روز بیشتر به یاد خدا بیافتم ،بیشتر به این پی ببرم که من واقعاً هیچِ هیچِ هیچم
فقط تونستم تا حد کمی حال بچه ها و مادرای غزه رو درک کنم و متوجه بشم چقدر کم براشون دعا کردم
منم کم کم دارم روی خودم کار میکنم تا کمتر بترسم و بیشتر عبرت بگیرم و بتونم از لحظه لحظه اش بهترین استفاده رو بکنم انشاءالله...
/نامه ای از فاطمه از اصفهان📬/
#کبوتر
#روایت_بیستوچهارم
https://eitaa.com/m_fayaz96