انگار هنوز در شوک آن سحرگاه و آن انفجار های متعددی که روبه روی‌ خانه‌مان اتفاق افتاده بود، گیر کرده بودم. صدای بلند انفجاری که خانواده‌مان را از خواب بیدار کرد و شیشه های ساختمان‌مان را شکست. خبرهای پی‌در‌پی شهادت فرماندهان را، هنوز باور نکرده‌ام. با هر خبر انفجار نگران عزیزانم در جای‌ جایِ این شهرِ بزرگ می‌شوم؛ هرچند خبرها دروغ باشند!.. با همه‌ی این‌ها، امید دارم! نمی‌دانم امید جوانه زده در دلم از کجا آمده است. انگار دلم گواهی خبری خوش را می‌دهد. انگار دارد بشارت موعودی را می‌دهد. هنوز نمی‌توانم از صحت این بشارت مطمئن شوم، نمی‌دانم واقعی‌اند یا تنها چیزی که دوست دارم اتفاق بیوفتد... به راستی قوت‌قلب.. کلمه‌ای زیباست. و می‌دانم این‌ قوت، به جز از سمت خداوندِ قوی، نمی‌آید. اوست که اگر با حق باشیم، شرشر قوت را به قلب‌هایمان خواهد ریخت:) و ایمان دارم به روز موعود، ایمان دارم به پیروز‌ شدنمان، حتی اگر پیروزی، چیره شدن بر دشمن نباشد! ایمان دارم به حضرت‌عشق، نائب امام‌عصرمان، و مهم‌تر از همه، ایمان دارم به خدای آیه‌‌ی [فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ]. /گمنام؛ تهران!📬/ https://eitaa.com/m_fayaz96