• سی‌و‌دو | فیاض •
سلام و نور به همه ی همراهان سی و دو✨. ویژه سلام میکنم به عزیزانی که در استانهایی زندگی میکنن که بیشت
درحالی که، موشک‌ها از پرستو ها پیشی گرفته اند و مرزِ آرزو را پشت سرگذاشته اند، تهران تنِ زخمی خود را از زمین برکنده و زخم ها، زیرِ قدرتِ عشقِ چشم های تهران، خود را فراموش کرده اند. شب، بی تابانه، گوشه‌ای به نظاره‌ی جلوه‌گریِ روز نشسته که با وجود خودنمایی موشک ها،مجبور است شبانه روز مشغول باشد. شب‌های ایران، در قدرت و روشنایی، رقابتِ تنگاتنگی را با روز آغاز کرده اند! ایران، کودکانش را در آغوش گرفته و ما به عقب برنمی‌گردیم. این چشم ها، تجربه دارد. نخستین باری نیست که با اشک، زهر می سازد و با بغض، شعله‌ی دفاع را سوزنده تر می کند. اینجا درختانِ سرو از پیردشمنِ جبهه ی‌ باطل، بیشتر عمر کرده اند... گمان برده اند که بیت المقدس را در حصارِ طمعِ جهالت، زندانی ساخته اند. اما نمی‌دانند، محرابی آنجاست که قدم‌گاه مردی‌ست که شیطان از نفس‌های او در هراس است و انسان ، تاب آوریِ قدرتِ ایمان و تجلیِ توحید چشم هایش را به خواب می بیند. در این میان، من می اندیشم که چگونه غبطه های ما به تصویر کشیده شده اند! آن دعاهای شهادت سرقنوتِ بچه حزب‌اللهی ها، حسرت نچشیدنِ مبارزه ی عشق، شعار های با بغض، و دفاع مقدسی که بی ما گذشت... همه و همه، انگار هیچ گاه دور و بی فرجام نبودند... ما اینجاییم. در دفاع مقدسی دیگر، در جبهه ای دیگر، در مبارزه ای دیگر، و دیگر هیچ‌کدام از انتظار دور نیستند! اندوه؟ اندوه چگونه با حضور در صحنه‌ای به بلندای حق قابل تفسیر است؟ اکنون، میدانِ ماست. میدانِ فرزندانِ عاشورا... /نامه ای از تسنیم📬/ https://eitaa.com/m_fayaz96