قسمت ۲۵ شهیدان حمید آقا و ربابه خانم، یک پسر داشتند که آن شب نبود و زنده ماند. ما که مشغول کار بودیم، آمده بود وسط خانه‌شان. خیلی غصه دار بود. خیلی... خدا به دلش صبر بدهد. یک شبه خانواده و خانه و همه چیزش را از دست داد. ولی نگران خانه‌های مردم بود که بخاطر آنها آسیب دیده. @m_o_hoseini