📚جـمع خوانـی کتــاب: خنـدیدورفـت " ⏳دوشنبه ۲۱ اسفند ماه مسجد جامع شریف آباد " در قسمت مادر می خوانیم:هر کس به مرخصی می آمد پدر محمدعلی به خانه شان می رفت تا بلکه خبری از پسرش بگیرد . اما بی خبر برمی گشت. بعد از نه سال تنها خبری که از او شد پیدا شدن یک پلاک و چند تکه استخوان بود. وقتی جنازه محمدعلی به آغوش منتظر خانواده رسید، مادرش از حال رفت . دکتر گفت: سکته کرده و دیگر نمی تواند مثل سابق حرکت کند. آن شیر زن مومن در فراق فرزندش برای همیشه زمین‌گیر شد و بعد از چند سال در آغوش سرد خاک آرام گرفت . 『🇮🇷در ایتا همراه باشید↯ 『🆔@ma_mardom_pakdasht