ما در احساس هیچ فرقی بین بچه و بزرگ قائل نیستیم. چون احساسات بخش کودک درون ما هستند. این مطالب هم برای خودتان است و هم برای فرزندانتان. بنابراین این مطالب را بر خودتان منطبق کنید و روی خودتان کار کنید و ببینید که چه کار می توانید بکنید که فرزندانمان تجربه های ما را نکنند.
یک ذهن فعال داشتیم که حاصل تجربه بود و تجربه حاصل کشف، پردازش و ابداع؛ و حاصل آن احساس خوشایند یعنی رشد است. یک ذهن منفعل هم داشتیم که حاصل محفوظات است و محفوظات حاصل الگو، تکرار و انباشت؛ و حاصل آن احساس ناخوشایند است.
🔸ذهن فعال = تجربه (کشف، پردازش، ابداع) = احساس خوشایند = رشد
🔸ذهن منفعل = محفوظات (الگو، تکرار، انباشت) = احساس ناخوشایند = عدم رشد
می بینیم که وجود و ماهیت انسان چه قدر یکپارچه است. به هر بُعد او که می خواهیم جداگانه بپردازیم باز هم با ابعاد دیگر در ارتباط است. پس انسان و مسائل مربوط به او را باید یک مجموعه ببینیم. در احساس هم با ذهن کار داریم چون احساس یک بخشی از ذهن است.
یک ذهن متعادل، بخش احساسی متعادل نیز دارد. حال ببینیم که از ذهن فعال چه استفاده ایی در زمینه ی احساس می توانیم بکنیم؟ حاصل ذهن فعال، رشد عاطفی است و حاصل ذهن منفعل، عدم رشد عاطفی است.چگونه احساس ناخوشایند را به احساس خوشایند تبدیل کنیم؟ احساسات چگونه شکل می گیرند؟ چگونه با آن ها باید رفتار کرد؟ پس فرمول ذهن فعال و منفعل را نگه می داریم و به بررسی مغز می پردازیم.
شما از امروز صبح تا حال دچار چه احساس هایی شده اید؟
_یکی از حاضرین: صبح یک تلفن به من شد که گفتند به جای ساعت 8 باید ساعت 9 بروم و چون این قرار با کلاسم تداخل پیدا می کرد خیلی ناراحت شدم و اصلاً توقع نداشتم این جوری بشود.
_استاد: شما شنیدید که 9 بیا 8 نیا چرا ناراحت شدید؟
_من می دانستم که آن خانم باید ساعت 8 سرکارش باشد ناراحت شدم که چرا کار من را یکساعت عقب می اندازد.
ما این خبر را محرک می نامیم. این خبر از طریق گوش وارد مغز می شود و به قسمتی می رود که به آن مترجم و مفسر می گوییم.
_استاد: چه تفسیری از حرف این خانم منشی کردید؟
_پاسخ: با خودم گفتم که چه قدر بی انضباط است. قسمت دیگری در مغز بعد از مترجم وجود دارد که «پردازش » نام دارد. مترجم یا مفسر عین آن چیزی که می شنود را به پردازش نمی فرستد بلکه تفسیر خودش یعنی بی انضباطی را می فرستد"یک نفر با من بی انضباطی کرد".
پردازش، تابع اطلاعاتی است که از مترجم می آید و یک سری آگاهی ها و مهارت ها دارد و بر اساس آن ها واکنش نشان می دهد، دسته بندی می کند و به پوشه های مختلف می فرستد و عمل می کند.
استاد: شما اطلاعاتی که به مغزتان فرستادید، بی انضباطی طرف مقابل بود! به شما در این مسئله توهین هم شد؟
_پاسخ: به من برخورد.
استاد: برخوردن یعنی به من توهین شده دیگه. چه موقعی به ما برمی خورد؟ پس اطلاعاتی که به بخش پردازش رسید بی انضباطی و بی مبالاتی و توهین بود، همه ی این ها به فایل مخصوص می رود و از آن جا به بخش احساسات فرستاده می شود بخش احساس بر اساس اطلاعات رسیده احساس مخصوص آن را آزاد می کند ممکن است که حتی چند احساس را با هم آزاد کند مثل غم و خشم و بر اساس این احساس آزاد شده شخص یک رفتاری را انجام می دهد. _حالا رفتار شما چی بود؟
_عصبانی و ناراحت شدم.
_استاد: اگر آن خانم دم دستتان بود احتمالاً یک سیلی به او می زدید چون دستور صادره در مغز توهین بوده.
همه ی این مراحل در مغز صورت می گیرد. احساس در ذهن ما این گونه شکل می گیرد. وقتی کودک به دنیا می آید این سیستم کامل است با این تفاوت که بخش مترجم و مفسر کاملاً خالی است و در طول زمان از محیط توسط معیارهایی که ما به او می دهیم تفسیرها را می گیرند و پر می شوند.
#احساس {قسمت6}
[مباحث کودک متعادل]
❤️
@maadar_khoob