«این کار منصور است»
با منصور در مغازه برق کشی کار می کردیم. منصور علم و عمل را به هم آمیخته بود، هم کار برق کشی انجام می داد هم در هنرستان رشته برق می خواند. برای همین با اینکه سن و سالی نداشت، شده بود استادکار.
"استاد قدرت" صاحب مغازه هم کارهای سخت و سنگین برق کشی را به او حواله می داد. یادم است کار برق کشی ساختمان دای خودمان را هم منصور انجام داد، آن قدر با دقت و وسواس این کار را انجام داد که هنوز بعد از سی سال بدون هیچ خرابی مانده و دائی از کارش تعریف می کند.
گاهی کارهای جزئی برق کشی خانه های مسکونی پیش می آمد، خانه هایی که بیشتر تعمیرات بود تا برق کشی، مثل نصب زنگ، یا تعمیر پریز برق و...
این کارهای جزئی هم، سهم منصور بود. در این مواقع "استاد قدرت"می گفت: "هر کارگری را که نمی توانم خانه مردم بفرستم، آنها ناموس ما هستند. این کار، فقط مال منصور است! "
شرم و حیاء منصور به نحوی بود که استاد با اطمینان کامل او را به خانه های مردم می فرستاد.
بعدها خود حاجی برایم تعریف می کرد.می گفت:"وقتی استاد قدرت برای سیم کشی مرا به خانه ای می فرستاد،اگر می دیدم یک نوجوان 14،13 ساله در خانه هست،جلسه بعد که برای کار می رفتم، یک کتاب داستان راستان هم برای آن نوجوان هدیه می بردم!"
از همان سنین هم به فکر تربیت بود!
راوی : یحیی خادم صادق-سید رضا متولی
منبع: کتاب آرزوی فرمانده
❤️ @maadar_khoob