غمِ این وداع، داغِ این نگاه عاشقانه، خم شدن این شانه‌هایِ مردانه، آدم رو می‌کشونه به شبِ تاریکِ مدینه، به شبِ غمباری که صدایِ بغض‌دار علی قلب زمین رو به آتیش کشید: یا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ. فاطمه با من سخن بگو من علی ام... زهرا سادات" | |