🔻قاضی شهید محمد مقیسه مردی ساده زیست از اهالی روستای مقیسه شهرستان داورزن •ایام نوروز ۱۴۰۳ از تهران به روستای مقیسه آمدم. پنجشنبه بود و جمعیت زیادی برای زیارت اهل قبور به آرامستان روستا آمده بودند. شنیدم قاضی مقیسه در روستا مشغول کشاورزی ست. باورم نمی شد که یک قاضی بلند پایه کشور در روستایی مشغول بیل زدن باشد . کنجکاوی باعث شد به همراه همسرم به دیدن او بروم . همسرم مرا به جنوبی ترین قسمت روستا برد. بعد از خانه پدری قاضی مقیسه ، باغ پدری شان بود .آنهم یک باغ کوچک و خانه‌ هم ، بسیار معمولی ساده زیستی قاضی اولین دریافتی من بود. قاضی مقیسه با چکمه های کشاورزی در حال بیل زدن بود. با چشم میدیدم ولی پذیرش آن با عقل سازگار نبود. به قاضی که نزدیک شدم ، قاضی مقیسه بیل را در زمین فرو کرد و او هم با لبخند به طرف ما می آمد . دستم را به سوی او دراز کردم . وقتی دستهای زمخت او در دستان من قرار گرفت ، آن زمختی دست های پر قدرت خیلی حرف ها داشت. بعد از یک سلام علیک و خوش و بش و خوشامد گویی ، تمام جسارتم را جمع کردم و از قاضی پرسیدم شما و بیل زنی؟ لبخندش بیشتر شد و گفت من با افتخار یک روستا زاده ام . دوباره از او پرسیدم آخه یک قاضی بلند پایه آن هم بدون محافظ در همچین جایی .. حرفم را قطع کرد و با همان لبخند خیلی آرام گفت : من نگران نیستم شما هم نگران نباش ، شهادت نقل و نبات نیست که نصیب هر کس شود.