🔰خورشید در میانه آن شب طلوع کرد 🔸میانه شب بود… شب عاشورای امسال را می گویم ... باید بودی و می دیدی , سخنران به روال هرشب به سخن مشغول بود و جماعت انبوه در حسینیه امام خمینی , سرا پا گوش … ناگهان، انفجاری بزرگ به وقوع پیوست و نوری خیره کننده در فضا پیچید . 🔸انفجار نور بود . گوئي خورشید بود که برخلاف عادت چندین و چند میلیارد ساله، این بار در میانه شب طلوع کرده بود …جماعت , یکصدا و از عمق جان فریاد « حیدر , حیدر » برکشیدند . چرا حیدر ؟! انگار که , اما نه، «انگار» واژه گویائی برای توصیف آنچه می دیدند نبود، نور حیدری را به وضوح در چهره نورانی و مقتدر فرزند او می دیدند … 🔸کاش بودی و می دیدی آن لحظه تاریخی را که پرده کنار رفت و حضرت آقا در حسینیه طلوع کرد . خبر به سرعت نور پیچید و به گوش همه دلدادگان رسید . اینجا و آنجا و همه جا به ترنم آمد که « از در درآمدی و من از خود به در شدم … گوئی از این جهان به جهان دگر شدم. » 🔸حاج محمود به نماینگی از همه مردم , آستان ادب بوسید . زبان توده های عظیم امت شد که « ما برای شما می میریم آقا جان » … 🔸شب عاشورای امسال را تاریخ بر تارُک خود می نشاند و ماجرای این شب تاریخی را سینه به سینه نقل می کند … داستان مردمی وفادار و پاکباخته و پا به رکاب مراد و مقتدایشان را … مردمی که عمار در میانه جنگ صفین، خبر آمدنشان را به مالک داده بود … آن هنگام که مالک باحسرت گفته بود کاش می توانستیم علی (ع) را به عصری ببیریم که مردم قدرش را بدانند . 🔸و عمار در پاسخ او، از مردمی خبر داده بود که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که مالک آرزو کرده بود فرا برسد، لبیک‌گویان از راه می‌رسند، مردمانی که از «‌من‌» و «‌ما‌» گذشته‌اند . نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی‌(ص) دارند و علی‌(ع) را امام و مولا و مقتدای خود می‌دانند… 🔸راستی ملائکه چرا به آدم سجده کرده بودند ؟!