به عقب بر نمی گردیم واژه واژه سخنت هست چنان دُر دکتر از کلام تو شده کُل جهان پُر دکتر اینقدَر کار نکن ،ساعتی آرام بمان سوخته از اثرِ کارِ تو کنتور دُکتر شرمگین زینهمه کارت شده یخچال،ز شرم آب از داخل یخدان بزند شُر دکتر بس که یخچال شده گیج و ملنگ از نوسان بُکند کار ولی مثلِ تراکتور دکتر مملکت موقع هر فاتحه بسیار کنند بهر اموات تو ابراز تاثُر دکتر ای بنازم سخنت را که چنین فرمودی: این زمانه چه نیازی ست آسانسور دکتر نازمت نیست مرامت به عقب برگشتن! ای خداوند مرام از تو تشکر دکتر آنچنان در پیِ تولید شتابانی که؛ سفره یِ ما شده تولیدیِ آجُر دکتر نیست تبعیض به کار تو،درآوردی خوب پدر از تُرک و بلوچ و عرب و لُر دکتر قول دادی که گرانی برود، با تو دگر نشده هیچ گران یک سرِ انبر دکتر دلخوری زآنکه مَثَل"یک سرِ سوزن" بوده؟ چه کنم قافیه ی من شده دلخور دکتر با تو تا قله ی توفیق رسیدیم سریع بس زدی در طی این راه میانبُر دکتر کی تشکر کنی از خویش سرِ کارِ خودت مُرده در دولت تو کبر و تبخدُر دکتر به کسانی که هی از خویش تشکر بکنند بده در مورد این کار تذکر دکتر کارِ تو یکسره خوبی ست،خودش مسخره است آنکه کردارِ تو را کرده تمسخُر دکتر کاش باری قدمی....تا که نگویند همه بوده کُلا الکی آنهمه غُرغُر دکتر گفته که: آخرتی هست فراموش نکن مرگ اگر زد به شما نیز تلنگر دکتر بشنو این"زنگِ" خطر جانِ خودت"زور" بزن نشود قصه ی بحرین ،کُریدور دکتر هر کسی داده به تو رای پشیمان نشده باز با شوق زند داد که: دُکتر دُکتر