منِمن
_هردفعه گریه میکنم تموم نفرتها و عصبانیت هام قاطی اشكها شرشر میان پایین، وقتی دیگه اشکی نموند من دوباره همهچیز رو فراموش و شروع میکنم به دوست داشتن تا وقتی که دوباره پر از تنفر بشم.