تازگی‌ها قدرت ارتباط گرفتن با آدمها رو ازدست دادم. نه من حوصله اونهارو دارم و نه میتونم مکالمه رو نگه دارم تا حوصله اونها سرنره، نیاز به اجتماعم روهم با آدمهای توی مغزم برطرف میکنم و یا سرکوب. جالبه برام که حس رضایت دارم ازاین تنهایی، اینکه دیگه لازم نیست صبح تاشب نگران باشم فلانی ازدستم ناراحته یا فلانی ازم خسته شده یا فلان آدم نکنه بدبرداشتم کرده باشه خیلی حس سبکی خوبی داره. *هرچند نیمه دیگه وجودم هی قلقلکم میده که دوباره ارتباط‌گیری رو از سربگیرم.