این روزها دارم همه اجتماعات و مجموعهها و آدمهایی که باهاشون ارتباط گرفتم چون صرفا میخواستم"ارتباط گرفته باشم" رو ترک میکنم و خرسندم از این کمتر شدن بارفکری و استرس مغزم که داره جونمو میخوره و همچین انتظارات و وظایف روی دوشم.
والا، چه معنی داره آدم هرگوشش یه جا ریخته باشه؟