اصلاً این پسر خستگی نداشت 🔹دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. با اضطراب پرسیدم: «بقیه بچه‌ها چی شدن؟» درحالی‌که یکی از آن‌ها سرش را به‌سختی بالا می‌آورد، گفت: «فکر نمی‌کنم کسی غیر از ما زنده باشد.» 🔸پرسیدم: «این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟» با همان بی‌رمقی‌اش جواب داد: «زیر جنازه‌ها مخفی‌شده بودیم. اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود! 🔹عجب آدمی بود! یک‌طرف آرپی‌جی می‌زد و یک‌طرف تیربار شلیک می‌کرد... آذوقه و آب رو پخش می‌کرد. به مجروح‌ها می‌رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت.» گفتم: «از کی داری حرف می‌زنی؟» 🔸گفت: «یه جَوونی بود که نمی‌شناختیمش، موهایش این‌جوری بود، لباسش اون‌جوری...» 📚منبع: سایت شهید آوینی 🌹شهید ابراهیم هادی ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🕌 کانال رسمی مرکز رسیدگی به امور مساجد استان‌های خراسان: eitaa.com/joinchat/642056194C5fcd147ef4