جذامیها ¹
در مدینه چند نفر بیمار جذامی² بود.🧟♂
مردم با تنفر و وحشت از آنها دوری میکردند.😰 این بیچارگان بیش از آن اندازه که جسماً از بیماری خود رنج میبردند، روحاً از تنفرِ مردم رنج میکشیدند، و چون میدیدند دیگران از آنها تنفر دارند خودشان با هم نشست و برخاست میکردند.
یک روز، هنگامی که دور هم نشسته بودند غذا میخوردند، علی بن الحسین زین العابدین از آنجا عبور کرد. آنها امام را به سر سفره خود دعوت کردند.
امام معذرت خواست و فرمود:
«من روزه دارم، اگر روزه نمیداشتم پایین میآمدم. از شما تقاضا میکنم فلان روز مهمان من باشید.».
این را گفت و رفت.
امام در خانه دستور داد غذایی بسیار عالی و مطبوع پختند. مهمانان طبق وعده قبلی حاضر شدند. سفرهای محترمانه برایشان گسترده شد. 🍽
آنها غذای خود را خوردند و امام هم در کنار همان سفره غذای خود را صرف کرد.³
-----------‐--------------------------
۱. داستان راستان، جلد ۲، شهید مطهری
۲. یک بیماری بسیار خطرناک کا باعث ضایعههای پوستی و زشت شدن چهره میشود.
۳. وسائل، ج 2/ ص 457