اربعین ۱۴۰۰ عجیب اربعینی بود همه آمدند با اینکه خیلی ها نه! شعف داشت شوق و ذوق داشت دلتنگی داشت حسرت داشت شرمندگی داشت این اربعین جمع اضداد بود انگار کلا انگار عالم حسین سوای دیگر عوالم باشد حساب و کتابش دو دوتا چارتا نیست ملاک رد و دعوت چیست؟ نمیدانم دعوت شده مقرب تر است یا راه نیافته؟ نمیدانم گذشتن از مرز امتحان است یا ماندن پشت دیوارهای سرد و نحس بتنی؟ نمیدانم نمی دانم این ها را و خیلی گزاره های دیگر را که وقتی کنار هم میچینیشان انگشت ابهامت محکم تر میچسبد به کناره صورت و غرق در تفکر... چرا من؟ چرا فلانی نه؟ چرا انقدر یکهویی؟ مگر نه اینست که سفر، بار و بنه و حساب و کتاب می‌خواهد؟ مگر نه اینست که سفر یار هم طریق می‌خواهد؟ مگر نه اینست که سفر از قبل تصمیم گرفته می‌شود و... اما انگار نه! لابد نمی خواهد دیگر و این از معجزات عالم حسین است که وقتی ناامید میشوی وقتی از حسرت گُر میگیری وقتی میدانی که دیگر هیچکس و هیچ چیز نمیتواند... فقط اوست که می آید و قدرت نمایی می‌کند شرمنده مان کردی حسین جان! اگر عقل بفهمد و قلب درک کند حالا حالا ها باید سر به زیر گریست و العفو گفت از ناامیدی از بی رمقی از ظن بد از اینکه گمانمان رفت اربعین امسال اربعین دارا هاست! اما تو خدای بهم ریختن معادلاتی حسین شرمنده مان کردی و می‌کنی شرمنده خودت تا صبح قیامت و شرمنده جامانده ها... این دو سه خط که خواهی خواند، بی اغراق است؛ اربعین امسال مال کربلا رفته ها نبود در لحظه لحظه اش دخیل بودند آنها که ماندند به وقت زدودن تاول از پاها به وقت تحویل گرفتن و استرداد پتوهای استراحت به وقت ماندن در صف قیمه نجفی به وقت خوردن دهین ابوعلی و چای سیاه عراقی به وقت گرفتن عکسهای سلفی و به وقت تعظیم مقابل ورودی خون رنگ باب القبله اربعین امسال خیلی ها نیامدند نتوانستند نشد ماندند «اما همه بودند» این دو سه خط که خواندی بی اغراق بود... ✍🏻 محمد شفیعی ۱۴۰۰