ما یه مجموعه بودیم. خیلی هم با هم خوب بودیم. همیشه با همکاری کارهامون رو پیش می‌بردیم. همه ما مثل اعضای یک خانواده بودیم. حاضر بودیم بخاطر هم جانمان رو فدا کنیم. چون همه یه هدف و اعتقاد واحد داشتیم... یه مدت گذشت، یه آقای شیک پوش اومد؛ گفت بچه‌ها بیایید یه بازی انجام بدیم. گفتیم چی؟ گفت گروه بازی. به گروه‌های مختلف تقسیم بشیم. هر گروه سعی کنه اختیارات خودش رو داشته باشه و برا رشد گروه خودش تلاش کنه. ما هم گفتیم چه بازی جالبی. مجموعه ما از هم جدا شد و هر کس به فکر گروه خودش بود. بعد از یه مدت همون آقا اومد و وسایل یکی از گروه‌ها را به زور برداشت. همین که من خواستم جلوشو بگیرم، یا حداقل کمکی بکنم، چندنفر از اعضای گروهم گفتند نگاه کن گروه خودمون هم آدم‌های ضعیف داره، اول به اینها برس... انگار یادشون رفته بود این گروه‌بندی ها همه یه بازی بود. یادش بخیر، یه مجموعه بودیم، همگی هوای همو داشتیم، به هم می‌رسیدیم... ✌️🏻 🇵🇸🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇩🇿🇸🇾