محمد حسین اهل خوشحال ڪردن و سورپرایزڪردن بود. نامـــزدی ما هم شیرینی خاصے داشٺ ۴ ماه دوسٺ داشتنے!! دائماً حسین‌آقا سورپرایزم می‌ ڪرد،مثلاً تماس مے ‌گرفتم و با حالت دلتنگے مے ‌پرسیدم «آخر هفته ٺهران می‌آیے ؟» می‌گفت: «باید ببینم چه می‌شود!» چند ثانیه بعد، آیفون به صدا در مےآمد و حسین‌آقا پشت در ایستاده بود! یادم هسٺ یڪ ‌بار دیگر می‌خواستم براےخرید به بیرون بروم پول نداشتم هرچه فڪر ڪردم چه ڪنم، به نتیجه‌اے نرســـیدم! خجالت مےکشیدم از پدر و مادرم پـــول بخواهم. نشستم به مطالعه اما ٺمام فڪرم به خرید بود. مشغول ورق ‌زدن ڪــتابم بودم که دیدم ۳۰ هزار تومن پول لاے آن اسٺ از پدر و مادرم سوال ڪردم که آنها پول برایم گذاشته‌اند؟ گفتند نه! مامان گفت :«احتمالاًڪار حسین‌آقاسـت!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه ٺماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره می‌رفت. می‌گفٺ:«نمےدونم! من؟ من پول بگذارم؟» 🌹شهید محمدحسین‌ حمزه🌹 @v_montazar