دیروز عرررتش اعلام کرد که بهزودی در جنوب کمپ دیر البلح عملیات میکند و مردم باید فوراً به منطقه المواسی پناه ببرند. در برنامههایی که پیش از لغو آتشبس در ژانویه به مقامات ارائه شد، عرررتش قصد نداشت به این منطقه وارد شود ـ چراکه تصور میشد اسرا در آنجا نگهداری میشوند ـ بلکه فقط قصد محاصره و اعمال فشار داشت. اکنون که عملیات در این مناطق آغاز شده، سؤال این است: چرا؟ چرا تصمیمی که گفته شده گرفته نشده، ناگهان به مرحله اجرا درآمده است؟
همچنین افسران ارشد در رسانهها میگویند که اگر معاملهای انجام نشود، عرررتش وارد شهر غزه خواهد شد و عزالدین حداد، فرمانده ارشد باقیمانده حماس را خواهد کشت. اما چنین عملیاتهایی، با خطر جدی برای اسرا همراه است. همانطور که قبلاً فاش شد، «عیدان الکساندر» نزدیک بود زیر تونلی که عرررتش بمباران کرده بود کشته شود، دو هفته قبل از آزادیش.
دلیل عملیاتهای فعلی، ایجاد فشار تدریجی برای کشاندن حماس به میز مذاکره است. اما همان زمان، وزیر جنگ گفت که نشانههایی از نرم شدن موضع حماس وجود دارد. در حالیکه منابع ما از حماس نقل کردند که هیچ معاملهای را نمیپذیرد مگر اینکه پایان قطعی جنگ تضمین شود. پنج ماه از آن زمان گذشته: دهها سرباز کشته، صدها زخمی، هزاران فلسطینی جانباختهاند. فقط یک اسیر آزاد شده، آن هم با توافقی محرمانه با آمریکا.
دولت سیاسی با دادن «اختیارات» ظاهری به ارتش، در واقع مسئولیت را به گردن ارتش میاندازد تا اگر شکست خورد، انگشت اتهام به سوی ارتش باشد. در عین حال، اهدافی به برنامه جنگی اضافه میکند که نهتنها با اهداف نظامی ارتش در تضاد است، بلکه برخلاف قوانین بینالمللی نیز هست و خطر جدی برای افسران ارتش دارد.
در ماه می نوشتیم: «مجموعه گفتگوها با مقامات ارتش و اطلاعات نشان میدهد ارتش میداند به هدف اصلی (آزادی اسرا) نخواهد رسید، و به هدف دوم (سرنگونی حماس) نیز تردید دارد، بهدلیل هزینه سنگین اشغال نظامی غزه».
یک مقام نظامی گفت: ارتش در وضعیت بنبست است؛ از یک سو جامعهای که نمیداند این جنگ برای چیست، از سوی دیگر خانوادههایی که فکر میکنند عملیات، بیشتر تهدید دارد تا امید، و از سوی سوم دولتی که ارتش را جلو انداخته و اهدافی اضافه کرده که ارتش حتی با آنها موافق نیست.
اما بزرگترین بنبست، درون ارتش است. یک سال و ۹ ماه جنگیده، طولانیترین جنگ تاریخش، و هنوز موفق به شکست حماس نشده. اکنون خود را درگیر یک اشغال خزنده میبیند. ما در می نوشتیم: «ارتش مثل فیل است، نمیتواند عقبنشینی کند چون از دید فرماندهان بهمعنای تسلیم است، و نمیتواند درجا بماند چون مورد حمله قرار خواهد گرفت». اکنون دقیقاً همین اتفاق در حال رخ دادن است. در نهایت، اسقاطیل ممکن است تمام غزه را اشغال کند، در حالیکه بیشتر فرماندهان ارشد آن را اشتباه میدانند.
بحث بر سر قدرت لازم برای اشغال است. اما سؤال مهمتر این است: پس از اشغال چه میشود؟ تخمین ستاد کل این است که مثل کرانه باختری، حداقل پنج سال طول خواهد کشید تا «چمن ها کوتاه شود» (استعاره از کنترل تروریسم). این نیازمند حضور سنگین نظامی، تأمین لجستیک در مسیرهای طولانی، و فشار طاقتفرسا بر ارتش و کشور است. با توجه به فرسایش گسترده در سیستم ذخیره، احتمالاً این روند ناپایدار خواهد بود.
روی کاغذ، ارتش میگوید اهدافش از ابتدا مشخص بوده: آزادی اسرا و نابودی توانمندیهای حماس. اما از آغاز جنگ، هدف دوم همیشه بر اولویت اول پیشی گرفته. یکی از مقامات بسیار ارشد ارتش که در تحقیقات ما حاضر بود، تعریف متفاوتی ارائه داد: «اعمال فشار نظامی برای بازگرداندن حماس به میز مذاکره و خلق شرایط لازم برای تصمیمگیری دولت».
یعنی ارتش، همانطور که رئیس ستاد در غزه گفت، میداند که نمیتواند فقط با زور، اسرا را آزاد کند. آنها فقط از طریق معامله آزاد میشوند. بنابراین ارتش توپ را به زمین دولت میاندازد.
یکی از منابع گفت: «ما بستر عملیاتی لازم برای بازگرداندن اسرا را فراهم کردهایم. ارتش از توافق برای آزادی آنها حمایت میکند. روش جنگ ما باعث فروپاشی حماس، تضعیف تسلطش بر زمین، و کاهش اعتماد عمومی به آن شده. نابودی نظاممند تروریسم و تثبیت کنترل بر زمین، فایده بلندمدت دارد و مانع بازسازی دشمن میشود. ما تا تحقق تمام اهداف جنگ در غزه ـ از جمله آزادی اسرا و نابودی حماس ـ دست از تلاش نخواهیم کشید.»
او افزود: «این جنگی عادلانه است و بهای پیروزی آن، سنگین و دردناک است، اما جانباختگان ما بیهوده شهید نشدهاند.»