چکیده سخنرانی حجةالاسلام حسینی مجد؛ شب شهادت امام هادی (ع) :
- امام هادی علیه السلام فرمودند:
منْ اَمِنَ مَکْرَاللهِ و ألیمَ اَخذِهِ تَکَبَّرَ حَتّی یَحِلَّ بِهِ قَضَاؤُهُ و نافِذُ اَمرِهِ؛
هر کس از تدبیر الهی و مؤاخذه ی دردناک او خود را ایمن بداند، تکبّر می کند، تا آن جا که تقدیر الهی و فرمان نافذ خدا بر او فرود آید.
- امام باقر علیه السلام میفرمایند:
هرکس ذره ای کبر در وجودش باشد وارد بهشت نخواهد شد.
- طبق فرمایش امام صادق علیه السلام، حقیقت کبر آنست که مردم را با زبان یا در قلب کوچک بشماریم؛ چه از لحاظ دینی چه موقعیت دنیایی.
- آیت الله بهجت میفرمودند چه بسیار "الاَحقر" هایی که در قلب گوینده "الاَکبر" است.
- خصوصا دینداران و حزب اللهی ها باید مراقب باشند که نسبت به دیگران دچار کبر نشوند.
- امام حسن (ع) وقتی در راه به عده ای فقیر که ظاهری نامرتب و کثیف داشتند، برخورد کردند، از مرکب پیاده و با آنها همسفره شدند و ایشان را به منزل خود دعوت کردند؛ در نهایت تواضع.
- امام هادی علیه السلام فرمودند اگر کسی خدا را با دلیل روشن و با تفکر بشناسد، مصائب دنیا برایش سهل و آسان خواهد شد.
- داستان حضرت موسی (ع) از تولد ایشان و به رود انداختنش و رشد و نموش در قصر فرعون تا نبوت و مأموریتش بسوی فرعون، همه پر از درس و عبرت است.
رویارویی حضرت موسی با ساحران نیز یکی از جذاب ترین و تعجب برانگیزترین حوادث است که چگونه عده ای ظرف یک ساعت از کفر مطلق به ایمان مطلق میرسند.
- وقتی با دسیسه ی معتصم، یکی از دانشمندان ناصبی به نام جُنیدی به قصد تحقیر، با امام هادی (ع) مواجه شد، چنان مجذوب شخصیت آن حضرت شد که از دشمنی آل علی به شیعه و محب خاندان اهل بیت تبدیل شد.
لذا به آن حضرت میگویند یا هادی المضلین.
- متوکل عباسی نیز در دشمنی با امام هادی علیه السلام و دیگر ائمه کم نگذاشت تا جایی که قبور امیرالمؤمنین و ابی عبدالله را تخریب کرد تا مردم ذهنشان از زیارت کردن منصرف شود.
- متوکل خیلی امام هادی را تحقیر و توهین میکرد و ایشان را مورد آزار و اذیت قرار می داد و بارها قصد کشتن آن حضرت با شمشیر را داشت که موفق نشد.
- امام هادی علیه السلام با سه دسته از شیعیان نادان مبارزه کرد و آنها را نفرین میکرد؛
"صوفیه، واقفیه و غلاة"
که هر کدام از لحاظ اعتقادی به یک نحو منحرف بودند.
- جامعه ی کبیره که از امام هادی است، جامع تمام اعتقادات شیعه است.
- آن حضرت از سن 22 سالگی به سامرا تبعید شدند و تا آخر عمر شریفشان در 42 سالگی تحت مراقبت حکومت عباسی بودند.