. 👆ادامه از پست قبل آن روز، مراسم بسیار شلوغ شد. سابقه نداشت، روز اول این همه عزادار بیایند. از طرفی برای زهرا سادات جای تعجب بود زنان والا مقامی که اغلب از خانواده ‏های معظم شهیدان بودند، چرا نسبت به برداشتن کیک پذیرایی، از یکدیگر سبقت می‏گیرند، مگر چه اتفاقی افتاده؟! اما او با ارادت هرچه بیشتر پذیرایی اش را انجام می‌داد. زهراسادات برای پر کردن سینی چای به کنار سماور رفت. از خواهرش پرسید، علت این ازدحام و شلوغی چیست؟ خواهرش پاسخ داد، همسایه ما حاج خانم طباطبایی خواب عجیبی دیده است. «خانم طباطبایی دیشب خواب دیده، حضرت زهرا با سه تن از زنان بهشتی با جمال و جبروت و هیبت خاصی وارد منزل سیدعلی مؤمنی می‌شوند. عده ‏ای از بانوان عزادار پشت سر حضرت وارد منزل شدند، وقتی حضرت به این مکان رسیده، سجاده خود را پهن کرده و مشغول نماز گردیدند و تعدادی از زنان به او اقتدا کردند. پس از اتمام نماز، حاضران دست حضرت را بوسیدند در حالیکه ایشان با احترام فرمودند: «این مجلس مورد رضایت ماست.» سپس با شوکت و عظمت، منزل سید علی را ترک کردند. خانم طباطبایی آنقدر از مشاهده این خواب خوشحال و شاد بود که آن روز صبح، سراغ همه همسایه ‏ها رفته و یکی یکی همه را دعوت کرده بود. ساعت چهار بعدازظهر، در آن روضه افراد بسیاری به نیت گرفتن حاجت و شادمان از اینکه این روضه مورد قبول حضرت فاطمه(س) است، آمده بودند. «سید محمد مومنی» از طبقه بالا به پایین آمد و با صلواتی در اتاق پذیرایی برروی صندلی نشست و تمام مجلس یک صدا برای شروع روضه صلوات فرستادند. سید محمد با لحن حزین و دلنشین روضه حضرت زهرا (س) را آغاز کرد. دل‌های شکسته می‌باریدند. فرازی از دعای توسل در حال قرائت بود که ناگهان صدایی شبیه سوتی ممتد و ردشدن هواپیمای جنگی به گوش رسید. دیوار صوتی توسط جنگنده¬های دشمن بعثی شکسته ¬شد. صدا بسیار نزدیک و گوش-خراش بود. یکباره هواپیما از بالای منزل سیدعلی عبور کرد. فاطمه با صدای هواپیما به سقف خیره شد. در کمتر از چند ثانیه ناگهان سقف اتاق ترک خورد. نفس‌ها درسینه حبس و گویا زمان متوقف شد. وقتی هواپیمای عراقی رد می¬شد، کسی باورش نمی¬شد که آن هواپیما این مجلس را نشانه رفته باشد. تا لحظاتی سکوت همراه با شوک در همه¬جا حاکم شد. ناگهان در یک لحظه سقف فرو ریخت و همه‌جا تیره و تار شد. گرد و خاک زیادی به هوا برخاست. هواپیمای بعثی دشمن خیمه مشتاقان و شیفتگان فاطمی را با شلیک راکتی به آتش کشید و خیل دوستداران مادر سادات را پهلو و کمر شکست. سقف خانه به همراه کتابخانه و وسایل طبقه بالا به پایین فرو ریخت و در طبقه پایین آوار شد. صدای شیون و ناله‏ ی زنان شنیده می‌شد که شهادتین و ذکر «یا زهرا»، «یازهرا» می گفتند. مردم از هر سو برای کمک به عزاداران فاطمی می آمدند. تلاش¬ها ثمری نداشت. پیکر بانوان مظلوم زیر آوار بود و هنوز صدای «شهادتین» و «ای خدا ای خدا» به گوش می‌رسید... وقتی مرضیه سادات قائم مقامی را از زیر آوار بیرون کشیدند، باوجود وخامت احوال، چادرش را روی صورتش می‌کشید. آری! حضرت زهرا (س) با آن نمازی که در مجلس روضه‏ شان خوانده بودند، سند عروج «18» مهاجر بهشتی را امضا کردند و همه آن شیداییان را تا بهشت رضوان حق بدرقه کردند. آری مادران شهیده و باردار در این مجلس روحانی در مظلومیت و عروجشان به بزرگ بانوی عالم خلقت اقتدا کردند و برای همیشه آسمانی شدند.