🔻
اینجا هم همه با روحیه بالا مشغول بودن...
میگفتن چادر تدارکاتشون وباد وکولاک شب گذشته از جا کنده بود...
ولی کم کم آفتاب دراومد و این بالا همه چی بهاری بهاری شد...
سید رخسار بردارمون هلی شات یا همون پهباد فیلمبردارشو فرستاد توآسمون و از دستگاه کنترلش داشتیم کل محدوده رو به شعاع چند کیلومتر رصد میکردیم و تو دلمون رو لبمون حسابی بابت توفیقات این سفر جهادی،خداروشکر میکردیم.
یه مدرسه که چه عرض کنم...
یه اتاق کوچولو که اسکان بچه های گروه بود
زودی پرشد،نماز جماعت ظهر و عصر رو خوندیم،
بعداز نماز ،
خادم با همّت گروه ربّیّون، که دیگه الان به صورت "قرارگاه ربیون" عملیات انجام میداد،خیرمقدمی گفتن وکلّ ماموریت وروند پیشرفت کار رو توضیح دادند.
بعد پای صحبت برادرمون آقای معینی
خادم این گروه دوم از "ربّیّون" نشستیم، بعدشم سردار علیشاهی خسته نباشیدی گفتن واصرار پشت اصرار که اگه رفتید وکار این دوره تموم شد دوباره باید برگردید ما تازه شما رو پیدا کردیم...
انصافا بسیجیای جهادگر آبروی پرچم اهلبیت علیهم السلام و پایگاه مقاومت رو خریدن...
ناهاری هم که دست پخت "سید علیرضا تقوی" (فرزند شهید عزیز "سیدمهدی تقوی" که تو مجلس به دست داعش شهید شدن)رسید...
ماها که بالاخره از راه رسیده بودیم بشقاب وقاشق وخلاصه پذیرای با کلاس...
هی دست دست کردم غذای بچه ها هم برسه تا بعدش شروع کنم...
کمی طول کشید و دوتا در بزرگ قابلمه اومد سر سفره دوتا تیم گرسنه هم که از رنگ و لعاب غذا حسابی سر ذوق اومده بودن با همون دستای گلاب به روتون حمله روآغاز کردند...
هر چی سعی کردم ی جوری درستش کنم نشد،توجیهات من اصلا بدرد نمیخورد...
دستای هزار ماشاالله کارگری اوس حسین بنّای گروه با اینکه شسته شده بود ولی خوب خاکستری بود و با رنگ ولعاب غذا بسیار دیدنی شده بود...
مستحب هم مستحب های قدیم ...
♦️آدرس ربیون در اینستاگرام
https://instagram.com/rebbiyyoon
♦️آدرس ربیون در ایتا
https://eitaa.com/Rebbiyyoon