🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 دخترشهید مدافع حرم بعد از بازنشستگی پدر از بانک انصار فرصت فراغت ایشون بیشتر شده بود. در همون زمان ساختمون نیمه کاره ای درمزرعه ای اطراف قم داشتن که تصمیم گرفتن اونو وقف اردوهای دانشجویی و طلاب کنن. و چون فعالیت های شهید مختاربند رو برای بازسازی مسجد باقریه دیده بودن از ایشون خواستن اینکار رو به عهده بگیره. بعد از تمام شدن ساختمون چند باری مارو به اونجا دعوت کردن و اونجا بود که ما به روحیه ی شاداب و جوان آیت الله حائری پی بردیم. ایشون با وجود سن بالا بسیار ورزیده و شاداب بودن و به محض رسیدن به مزرعه آستین بالا میزدن و مقداری سبزی می چیدن و خیلی سریع یه غذای خوشمزه با اون سبزیها می پختن و ما رو مهمان سفره ی ساده خودشون میکردن. نکته جالبی که پدر از ایشون تعریف میکرد مربوط به زمانی بود که از لحاظ مالی برای تامین وسایل ساده ی اون ساختمون که کم کم تبدیل به یک اردوگاه کوچک میشد دچار مشکل شده بودن. پدر می گفت آیت الله حائری اعتقاد دارن که در اوج این گرفتاری مالی باید سفره ای هرچند ساده برای مهمان پهن کرد. این مهمان داری با خودش خیر و برکت میاره و ان شالله این مشکل حل میشه و همینطور هم شد. به هر حال این رابطه و علاقه تا سال آخری که پدر عازم سوریه بودن ادامه داشت و حتی چندماه قبل از اعزام شنیدم که آیت الله حائری از پدر خواستن بعضی صبحها بعد از نماز مهمان ایشون باشه تا نکات اخلاقی نهج البلاغه رو براشون تبیین کنه و پدر با خوشحالی پذیرفته بود و از محضر ایشون استفاده میکرد. موقع برگشتن هم حتما مقداری کله پاچه که به عنوان صبحانه تهیه شده بود رو به پدر میدادن و از ایشون می خواستن صبحانه رو با مادر میل کنن. توجه ایشون به این نکات اخلاقی به ظاهر کوچک برای ما درسهای بزرگی به همراه داشت. بعد از شهادت پدر لطف آیت الله حائری به خانواده ی ما و حتی پدر و مادر شهید ادامه داشت و همچنان به ما محبت داشتن به نحوی که ما از ایشون به عنوان پدر معنوی خانواده یاد می کردیم. خداوند ایشون رو رحمت کنه و ان شالله مهمان سفره ی اهل بیت علیهم السلام باشن. 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻