🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 (پس از آزادی از زندان) در حالی که عازم خانه بودم احساس خاصی بر من مستولی شده بود که آمیزه‌ای بود از شوق و بیم و شرم ،شرمگین بودم از اینکه محاسنم را تراشیده بودند و بیم هم از این داشتم که والدینم شاید بگویند:" چرا در مسائلی دخالت کردی که به زندان بیفتی؟" وقتی به خانه رسیدم خانواده به گرم‌ترین وجهی از من استقبال کردند، از دیدن من خوشحالی کردند، وقتی برای صرف چای نشستم نخستین حرفی که مادرم (رحمت الله علیها) به من زد این بود:" من به پسری مانند تو افتخار می‌کنم که چنین کاری را در راه خدا انجام می‌دهد "...این سخن مادر در فعالیت‌هایی که من در این راه داشتم تاثیری بسزا داشت. 📔خون دلی که لعل شد(خاطرات امام خامنه ای) 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ◻▫️@mokhtarbandd◽◻