؛
ابنملجم را دست بسته آوردند کنار بستر ِمولا .
حضرت بهسختی چشمهایش را باز کرد ،
نگاهی انداخت به ابنملجم .
با صدایی ضعیف اما پر از دلسوزی فرمود :
اَ بِئس الإمامُ کنتُ لکَ حتّی جازَیْتَنی بهذَا الجَزاء ؟
[ بد امامی برای تو بودم که اینطور جوابم را دادی ؟ ]
ابنملجم گریهاش گرفت . . !
- منهاجالبراعة ، ج۵ ص۱۵۶ ؛