چکهچکهٔ بارون که میشینه روی شیروونی ،
اولین چیزی که قلبموٌ تنگتر و نفسامو شمردهتر میکنه ، بارونِ کربوبلای شماست . .
همون کنج خیس و دنج بینالحرمینی که ،
چشمایِ نوکرتو غرق اشک میکنه و روحشو به لافتی اعلی جلا .
بارون که میباره ، هرکس دنبال یه همدم میگرده که تو اون حالو هوا که تکوتنها قدم از قدم برنداره ،
ولی آقای صدوبیستوهشت ؛ ما مجانینِ شما
تو اون لحظه فقط و فقط تمنای به آغوش کشیدن صحن دریایِ بینالحرمین شمارو داریم .
اینروزا دل ما واسه شما خیلی تنگ میشه ، [ بارون که میباره بیشتر :)))))))) . ]