همۀ ما آدما تو زندگیمون یک [ هیچ ] داریم یک هیچ که از همه پنهونش میکنیم ؛ به خصوص اون موقع هایی که تویِ جمع نشستیم و تنهایِ تنها به نظر میرسیم ، یهو یادش میوفتیم و بغض میکنیم .
وقتی میپرسن چیزی شده ؟ یه لبخند مصنوعی تحویلشون میدیم و میگیم : هیچی .
مجبوریم هر جوری شده بغضمونو قورت بدیم و نمایش آدم های خوشحال ُبازی کنیم . همهی ما آدم ها یک هیچ داریم .
یک هیچ به وسعت قلب های تنگمون . همون "هیچی" که باعث میشه موقع دلتنگی بغض کنیم ، شایدم به یاد خاطره های خوب ، [ باعث لبخندهای گاه و بی گاهِمون میشه . ]