مُنیب .
‌ من سوریه نبوده‌ام ؛ هیچ کاسه‌ی آبی پشت سرم ریخته نشده ، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ، هیچ پلاک د
‌ آقای امام‌رضا قَدِ « شلوغی خیابون امام رضا و یه سلام یهویی وسط جمعیت » ، قَدِ « یه قُلُپ آب سقاخونه اِسمال طلا که همه غم و غصه‌ها رو می‌شوره می‌بره » ، قَدِ « مهربونی خادمای شکلاتی » ، قَدِ « کنج صحن قدس و همون همیشگی » ، قَدِ « کشیدن نفس عمیق و یه سلام تو صحن انقلاب » ، قَدِ « دم‌نوشای چایخونه‌‌تون که تو سرما می‌چسبه » ؛ [ دلم براتون تنگه . ]