آقای امامرضا قَدِ « شلوغی خیابون امام
رضا و یه سلام یهویی وسط جمعیت » ،
قَدِ « یه قُلُپ آب سقاخونه اِسمال طلا که
همه غم و غصهها رو میشوره میبره » ،
قَدِ « مهربونی خادمای شکلاتی » ،
قَدِ « کنج صحن قدس و همون همیشگی » ،
قَدِ « کشیدن نفس عمیق و یه سلام تو
صحن انقلاب » ، قَدِ « دمنوشای چایخونهتون
که تو سرما میچسبه » ؛ [ دلم براتون تنگه . ]