‌من فقط یکم از خستگی ِراه طی شدهٔ اربعین رو می‌خوام ، یکم از تلخی چای‌ عراقی توی ِراه کربلا رو می‌خوام ، یکم از اشکایی که با دیدن ضریح ِ امام‌حسین ریخته می‌شه رو می‌خوام ، یکم از اون روزایی که میشه توی بین‌الحرمین خیره بشم به گنبد رو می‌خوام ، یکم از اون روزی که با خوشحالی کوله بار ِسفرمو می‌بندم رو می‌خوام ، یکم از خستگی راه ِکربلا و رسیدن بهش رو می‌خوام ، یکم ذوق دیدن ِکربلا رو می‌خوام ، یکم تنفس ِخنکای ِعطر حرمین رو می‌خوام ، یکم درد و دل زیر گنبد طلای ِ آقا ابوالفضل رو می‌خوام ، یه شب‌جمعه موزائیک‌های خیس‌شده از بارون ِکربلا رو می‌خوام ، یه دل‌سیر گریه پایین ِشیش گوشه و بغل ِآقای امام‌حسین رو می‌خوام ، من از تمام دنیا یکم ، فقط یکم [ موندن توی کربلا رو می‌خوام ، همین . ]