روز نیمهی شعبان ،
سراسر کوچه و خیابان را ریسه بسته بودند .
بساط شربت و شیرینی هم به راه بود .
صدای مولودی و دود اسپند ،
همهجا را پُر کرده بود .
فردای آن روز ، همهچیز به حالت عادی بازگشت . .
دیگر کسی یادش نبود سراغی از
امام غریبش بگیرد و دعایی بخواند .
[ آقا رفت ، تا سالِ آینده . !' ]