95 ص: 169. اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ وَ امْتَحِنْ فِیهِ قَلْبِی لِتَقْوَی الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِینَ. [2] وسائل الشیعة ج: 10 ص: 313. عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَکْرَانَ النَّقَّاشِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْمُعَاذِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُکَتِّبِ کُلِّهِمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّه. [3] الحیاة با ترجمه احمد آرام ج 2 ص 337. عن عبد اللَّه بن الصّلت، عن رجل من أهل بلخ قال: کنت مع الرضا «ع» فی سفره الی خراسان، فدعا یوما بمائدة له، فجمع علیها موالیه من السودان و غیرهم؛ فقلت: جعلت فداک! لو عزلت لهؤلاء مائدة؟ فقال: «مه! إن الربّ- تبارک و تعالی- واحد، و الأمّ واحدة، و الأب واحد، و الجزاء بالاعمال». ترجمه: عبد الله بن صلت گوید: مردی از مردم بلخ گفت: در سفر (امام) رضا «ع» به خراسان با او همراه بودم؛ روزی گفت تا سفره انداختند، و غلامان سیاه و غیر سیاه خود را به سر سفره دعوت کرد. به او گفتم: فدایت شوم، آیا بهتر نیست که اینان بر سر سفره ای جداگانه بنشینند؟ گفت: «خاموش! که پروردگار همه یکی است، و مادر یکی، و پدر یکی، و پاداش به اعمال است». [4] از آنجایی که روایت حاوی مطالب زیبا و پر مغزی می باشد ترجمه متن کامل روایت ارائه می گردد، باشد که مطالعه این احادیث نورانی راه گشای کوره راه های زندگی انسانی باشد. (بحار الانوار- ترجمه جلد 67 و 68 ج 1 ص 253) مردی گوید بمعاذ بن جبل گفتم: برای من حدیثی را که خود از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله شنیده ای و ضبط نموده و هر روز متذکر آن هستی و از احادیث قابل دقت است بازگو نما معاذ گفت: بسیار خوب ولی شروع بگریه کرد گفتم خاموش شو و بگو سپس با صدای بلند گفت : پدر و مادرم فدای پیغمبر باد. روزی حضرت سوار بود و من هم در ردیف او بودم در اثنائی که داشتیم میرفتیم حضرت نظر مبارک را بطرف آسمان افکند و گفت حمد و سپاس خدائی را سزد که آنچه بخواهد و دوست داشته باشد در باره مخلوق خود فرمان داده و انجام میدهد. فرمود معاذ عرضه داشتم لبیک ای رسول خدا و راهنمای خیر و خوبی و ای پیامبر رحمت فرمود مطلبی را که پیامبر بامت خود گوید برای تو میگویم که اگر این حدیث را ضبط کنی زندگی برایت سودمند است و اگر بشنوی و ضبط نکرده و مراعات ننمائی هیچ عذری در پیشگاه حق نخواهی داشت. سپس فرمود: خداوند متعال پیش از خلقت آسمانها هفت فرشته آفرید و پس از خلقت آسمانها که سراسر آنها را پرده ای از عظمت و جلال پوشانیده بود در هر یک از آنها ملائکه ای قرار داد و بر در هر آسمانی ملکی بعنوان دربان مقرر داشت و فرشتگان اعمال که تمامی عمل انسان را از صبح تا شب حفظ و ضبط مینمایند و می نویسند عمل بنده را بطرف عالم بالا میبرند. و این عمل مانند آفتاب میدرخشد هنگامی که به آسمان اول میرسند از عمل بنده تعریف و تمجید مینمایند. فرشته دربان میگوید توقف کن و عبور ننما و این عمل را بصورت صاحب بزن. من فرشته موکل بعینیت هستم هر کس غیبت کسی را نموده باشد نمیگذارم عملش از اینجا عبور نماید این ماموریتی است که پروردگار بمن داده است. فرمود: روز بعد که می شود فرشته نگهبان عمل باز عمل بنده را بالا میبرد و با تزکیه و تمجید عمل را از آسمان اول عبور میدهد و بآسمان دوم میرسد در آن هنگام فرشته دربان اخطار توقف نموده و میگوید این عمل را برگردان و بصورت صاحبش بزن زیرا منظور صاحب عمل انگیزه دنیوی بوده و من مامور بازرسی اغراض دنیوی اعمال هستم و نمیگذارم این عمل از اینجا عبور کند. حضرت فرمود: سپس مجددا عمل بعدی را با کمال سرور و خوشحالی بالا میبرد (از قبیل صدقه و انفاق و نماز) و نگهبانان عمل خوشحالند و میرود تا آسمان سوم. آن فرشته دربان میگوید بایست و این عمل را بر پشت و صورت صاحبش بزن من فرشته مأمور متکبران هستم. این شخص با این عمل بر دیگران تکبر نموده و در مجالس خود را برتر از آنها دید پروردگار من فرمان داده که نگذارم چنین عملی از اینجا عبور نماید. و فرمود: حافظان عمل باز هم عمل دیگر بنده را که مانند ستاره درخشان نورانی و روشن است و صدای تسبیح از او م