چقدر زینب فیاض زیبا سروده و حسن حزب زیبا و خوانده روایت فراق با شهدا و شوق و علاقه وصل به آنها و حسین ع را:
قلبم را ببرید
در هنگام رفتنتان به سمت حسین ای یارانم
من اینجا تنها اسیر در راهم هستم
پس همنشین قلبم باشید و نزدیک من گرد بیایید
قلبرم را ببرید
با اشتیاقم میگدازم
ای بهترین دوستانم
برای من بفرستید به سمت خودتان
ریسمانی برای دیدار
ای دوستانم
ای کسانی که به دیدار حسین رفتید
از اشتیاق من حسین را با خبر کنید
شاید با یک نگاه از او بهرهمند شویم
با آن به سمت حسین بالا بروم
مولای ما
ای پدر شهدا ای حسین
ندای من به تو لبیک میگوید
پدر و مادرم به فدایت
خونم را در راهت فدا میکنم ای حسین
ما انجا بودیم
در اربعین آقایمان آنجا حرکت کردیم
برای غریب بر سینه زدیم با غم و اندوه گداختیم.
در کربلا ای حسین چقدر خوب بودیم
انجا بودیم
عاشقان ما کجا هستند؟
آنان که از شدت اشتیاق
تشنه دیدار بودند
شب ما را ترک کردند
آه! شهدای ما!
ای یارانم
الا ای عشاق کربلا
در جنوب لبنان کربلا برگرشته
همانا به ندای هل من ناصر حسین پاسخ گفتید
لبیک ای سرجدا شده کربلا
مولای ما
ای پدر شهدا ای حسین
ندای من به تو لبیک میگوید
پدر و مادرم به فدایت ای آقای من
خونم را در راهت فدا میکنم