جنگ و مذاکره؛ و یک تجربه گرانقیمت
قسمت اول
در ابتدا باید یادآور شوم که ۷ اکتبر را یک راهبرد درست و حرکت پیش دستانه و ایجابی و آفندی علیه رژیم میدانم. ایدهای که رژیم و طرح بزرگ آن را به گوشه رینگ برد و ضربهای کاری و اساسی وارد کرد.
اما رژیم چه واکنشی داشت؟ رژیم با چه منطقی جنگ خود را آغاز و تا نقطه کنونی به پیش برد؟ در این نحوه از جنگ چه عبرتهایی برای ما و آینده وجود دارد؟
این یادداشت به دنبال آینده مقاومت از دل یک سال و نیم گذشته میگردد. فهم درست منطق و نحوه محاسبه رژیم و حامیان وی، چشمان ما را در آینده باز و از غافلگیری جلوگیری میکند.
منطق و راهبرد جنگ رژیم
رژیم صهیونیستی الگویی از منطق جنگی و حذف رقیب خود ارائه داده است که میتوان با مطالعه و دقت در آن به جنگ آتی با چشمان بازتر نگاه کرد.
راهبرد مرکزی: رژیم نشان داد که در جنگ خود خطوط قرمز ادعایی و اعلانی را کنار گذاشته و بی مهابا میجنگند تا دیوانگی و غیر قابل کنترل بودن خود را به حریف تحمیل کند و در جنگ و پسا جنگ امتیازهای لازم را کسب کند و به ثبات نزدیک شود.
۱. مرحله اصلی این منطق و راهبرد، حذف رهبران اصلی مقاومت است. تلاش صد در صدی برای حذف رهبران مقاومت و فرماندهان جهادی در غزه و لبنان نشان داد که اولین و اصلی ترین بانک اهداف رژیم آنها هستند.
از منظر رژیم جنگی که آغاز میشود در نقطهای پایان یا آتش بس خواهد داشت، پس چه بهتر که مهمترین سرمایه های حریف را نابود کرد و چه چیزی بالاتر از رهبران مقاومت؟ از منظر رژیم مقاومت بر رهبران خود استوار است و حذف آنها به پیشبرد اهداف رژیم کمک اساسی میکند.
۲. در منطق رژیم ضربات سنگین و سهمگین ابتدایی، به نفع رژیم ایجاد توازن میکند، پس ضربات ابتدایی و شروع کننده جنگ میبایست بیشترین و قویترین ضربات را به دارایی های نظامی حریف بزند.
۳. نفوذ و ضربات غیر مترقبه راهبرد پنهانی رژیم برای پوشش ضعف جنگ رودررو است. رژیم عِده و عُده کافی برای جنگ با همه محور مقاومت را ندارد، از این روی به دنبال آن است تا با هوش و نفوذ خود (قصه پیجرها) حریف را قبل از جنگ تن به تن زمینگیر کند. در قصه پیجرها به گفته گالانت هدف عددی بین ۱۲ تا ۱۵ هزار کشته و مجروح بود که به ۳۶ شهید و حدود ۴ هزار جانباز منتهی شد.
۴. غافلگیری در هدف قراردادن اهداف ذکر شده. رژیم به دنبال هزینه گرفتنهای ناگهانی است. بعد از غافلگیری در ۷ اکتبر و شکست مفتضحانه، رژیم تصمیم گرفت که از انفعال درآمده و بصورت آفندی و فعال بر جبهه مقاومت هجوم آورد. رژیم در بیداری و فعالیت صد در صدی بسر میبرد و از دیگر سوی در لبه پرتگاه وجودی. اینک اوست که آینده خود را تعیین میکند از این روی به دنبال اول برخیز و تو بکُش است، تا نابود نشود.
۵. رژیم علاقمند به حضور آمریکا و ناتو در جنگ بزرگ و سریع با ایران است اما این ایده کمی دور بنظر میآید اما ایده نزدیکتر چه می تواند باشد؟
ضربه انفرادی رژیم با حمایت آمریکا و پناه بردن به آمریکا با ایجاد معادله "اوضاع میتواند از این بدتر هم باشد پس بیاییم آتش بس کنیم". منطق ضربه اساسی سپس آتش بس برای رژیم این فرصت را فراهم میآورد که هم از خطرات بزرگ خلاص شود هم به خود فرصت استراحت و بازیابی دهد.
در نتیجه ضربه بعدی به محور مقاومت (فلسطین یا یمن یا لبنان یا عراق یا ایران) ضربهای حساب نشده و غیر متوقع از قبل خواهد بود، کاملا متهورانه و با حمایت آمریکا.
عبرتها
حرکت بعدی رژیم در یک نحوه محاسبه عجیب و غریب خواهد گنجید نه محاسبه عاقلانه و متوقع! رژیم مذاکره آمریکا را پلی برای تحمیل خواسته های خود خواهد کرد. زیرا ترامپ با یادداشت ریاست جمهوری خود عملا مذاکره را به بن بست کشانید و ایده آن را کنار گذاشت.
پس ایده آمریکا برای مواجهه با ایران چه خواهد بود؟ تحریم؟ تحریم بارها و بارها تکرار شده است. آنچه تا کنون امتحان و تجربه نشده است جنگ است.
جنگ همان گزینه آخر است. گزینهی مطلوب رژیم. اگرچه این گزینه برای آمریکا بهترین نیست اما رژیم آن را میخواهد. در واقع از منظر رژیم امروز منطقه، ایده آل ترین موقعیت ایجاد جنگ علیه ایران است. هم مقاومت غزه ضربه خورده است هم مقاومت در لبنان. از منظر آنها این دو در ضعیف شده ترین حالت خود بسر میبرند و این موقعیت فوق العاده است. از طرفی سوریه نیز دیگر تهدید به حساب نمی آید و احتمالا عراق زیر فشار، یک عنصر تعیین کننده نخواهد بود.
منطق رژیم ایجاب میکند از فرصت منطقه و حالت جنگی پیش آمده و حمایت ترامپ برای زدن ضربه اساسی به ایران استفاده کند. ضربهای با اولویتهای ذکر شده و سپس حرکت به سمت آتش بس.
رژیم خواهان تضعیف نظام انقلابی است در مدلی مانند اتفاق لبنان. حزب الله بی رهبر، پر تلفات و زیر ساخت های آسیب دیده و آتش بس تحمیل شده.
ما چه عبرتی باید بگیریم؟ و چگونه آماده شویم؟
#نظم_مقاومت
م.ص.صادقی| ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
https://eitaa.com/mssadeghi_ir