غائب، حتی از تصویر! من این تصویر که روایتی است از شب نیمه شعبان در جمکران را دوست ندارم! میدانیم که تصویر یا عکس صرفا ثبت یک لحظه نیست، خاصه آنکه تصویری وایرال شود و به عنوان لحظه برجسته یک ماجرا تاریخی شود.بیگ پیکچر یا تصویر بزرگ و کلان از یک پدیده قاعدتا متضمن معانی آن پدیده خواهند بود.معانی که نشان از باور و ارزش‌های کنش در لحظه ثبت تصویر دارد. حال این عکس بر چه معنای مرکزی دلالت دارد. عناصر اصلی عکس از منظر ما: مسجد بزرگ، جمعیت شادمان، نورافشانی، دوربین های موبایل در حال عکاسی. صحنه خلق شده: مسجد جمکران، نورافشانی. محیطی شاد به یاد تولد امام زمان عج و احتمالا صدای شادی و سوت و کف در این لحظه تمام عناصر یاد شده یک معنای اصلی را در بر دارد و آن را منتقل میکند: خوشحالی مردم از شب تولد امام زمان عج، همین! این پیام کمترین معنا و بسیط‌ترین نسبت ما با امام زمان، نیمه شعبان و جمکران است. یعنی حداقلی‌ترین برداشت و نسبت ما و‌ پیامی که می‌توانستیم منتقل کنیم. چرا ما در بزرگترین شادی دینی و زنده خود (چون در مورد امام حی جشن می‌گیریم و در انتقال ذهنی مانند مبعث و غدیر و مانند آن نیست) در حداقلی‌ترین وضعیت مانده‌ایم؟ اینکه جشن نیمه شعبان یا غدیر و مانند آن به جشن خوردن و شادی کردن و آهنگ ختم می‌شود احتمالا بازگشت به نسبت ما با پدیده دارد. آنچه منتقل می‌شود همان اندرون ماست که از کوزه تراویده!محتوایی که درون ماست به پیام تبدیل می‌شود و تصویر ما را می‌سازد! امام منتظَر و مقاومت وقتی در درون ما نیست، در پیام و خلق صحنه و تصویر و حال و هوای ما هم نخواهد بود. https://eitaa.com/mssadeghi_ir