راهبرد مقاومت و نسبت آن با تعاملات بین الملل در این یادداشت به دنبال تبیین نسبت راهبرد مقاومت در سیاست خارجی با تعاملات بین المللی و تفاوت آن در راهبرد معایشت و سازش هستیم. ... یکی از مسایل چالشی میان دو راهبرد مقاومت (پایداری) و معایشت (سازش) نحوه و طور تعاملات بین الملل در پارادایم هر یک می‌باشد. طرفداران راهبرد معایشت دال مرکزی نظریه خود را ارتباط و تعامل بین الملل در هر صورت و به مثابه داد و ستد تعریف می‌کنند و از این رهگذر به نقد نظریه مقاومت می‌پردازند. راهبرد مقاومت نیز دال مرکزی خود را اصل پایداری بر هویت و مناسب سازی تعاملات بر اساس آن تعریف میکند و هر نحوه تعاملی که با سه عنصر حکمت، مصلحت و عزت هم‌خوان باشد را مناسب برای تعامل دانسته و از آن استقبال می‌کند. بر اساس سطوح تحلیل مختلف عرصه بین الملل (فرد. سازمان ملی. سازمان فراملی. دولت. نهادهای بین المللی و نظم بین الملل) نظریه مقاومت و معایشت میتواند تعریف و مولفه های آن خوانش گردد. راهبرد مقاومت بر خلاف پروپاگاندا به هیچ نحو ضد ارتباط و روابط نیست. بلکه با توجه به واقعیت خصمانه عرصه بین الملل و وضعیت ناعادلانه نظم‌ بین الملل، قائل به حفظ هویت واحد سیاسی خود و گسترش هویتی به جهت تضمین بقاء و استمرار به عنوان یک راهبرد ذیل مقاومت است. در راهبرد مقاومت، اساسا ارتباط و روابط مطلوبیت اما به نحو طریقی دارند. به عبارت دیگر ارتباطات و روابط مطلوبیت دارند و گسترش و تعمیق و چندجانبه شدن آن موجب تقویت راهبرد مقاومت می‌شود لکن این امر طریقیت دارد در نتیجه اگر مقاصد راهبرد مقاومت را تامین نکنند دیگر مطلوبیت ندارند. ادامه دارد