⁉️مرگ مشکوک⁉️
میدونید جلال آلاحمد به کی میگفت «گوساله سامری»؟
به شاه!
میدونید بخاطر دشمنیش با رژیم از طرف ساواک مجبور شد در اواخر سال 1346 به اسالم گیلان بره؟
میدونید مرگ جلال در 18 شهریور 1348 از نوع مرگ مشکوک بوده؟
اما داستان این مرگ مشکوک:
یک روز بعد از فوت جلال، جنازه رو آوردن به تهران. مادر جلال گفته بود که پسرش رو در کنار پدرش در قم دفن کنند ولی این اتفاق نیفتاد؛ چرا؟ چون شخصی به نام حسین صالحی از دوستان دوران کودکی جلال اومد و گفت که من در مسجد فیروزآبادی قبری دارم که اونو به جلال تقدیم
شمس(برادر جلال) با همسر جلال صحبت کرد و او هم موافقت کرد که اونجا دفن بشه.
جنازه رو بردند به امامزاده عبدالله برای غسل. اونجا بود که قبل از کفن کردن، خواهران جلال خواستند تا برای آخرین بار روی برادر رو ببینند. وقتی دست بردند زیر گردن برادر تا سر جلال را بالا بیاوردند و ببوسند
ناگهان از بینی جلال لخته خونی بیرون اومد. خواهر جلال فرزندش را فرستاد دنبال آقای شیخالاسلامی. او هم آمد و لخته خون را در نایلون ریخت و به آزمایشگاه برد. نتیجه این بود که از پشت با وسیلهای مثل چوب به سر جلال ضربه وارد شده!
سیدمهدی آلاحمد(خواهرزاده جلال):«دکتر گفت ضربه توی سرش خورده.میخواسته برود طبقه دوم، یک نفر پشت سرش بوده با چوب ضربه زده و دایی از آن بالا افتاده پایین.بعد سرش گیج رفته و او را روی تخت گذاشتند و تا دکتر برسد، تمام کرده بود. مادرم و خانواده ما معتقد بودند که او را کشتهاند.»
@nekhsa_ir