#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_هجدهم
پدر محمد مکثی کرد و جواب داد: آقای ویزل! پسر من مسلمان بود.🙃 من نمیخواستم با ننگ دزدی و حمل سلاح گرم دفنش کنم.🙄 هر چقدر هم که اونها دروغ بگن، خیلیها شاهد بیگناهی پسر من بودند. من از دینم دفاع کردم نه از پسرم.✊ برای بچهای که من از دست دادم، هیچ کاری دیگه از دست من برنمیاد. من نمیخواستم با اسم پسر من، دین خدا لکه دار بشه.🙁
پاسخش به شدت ذهنم را به هم ریخت. این جوابی نبود که انتظارش را داشتم. نمیخواستم دلش را بشکنم اما نمیتوانستم حرفش رو بیجواب بذارم. او داشت زندگیش رو بر مبنای اعتقادات احمقانهاش میچید...😕
گفتم: دین خدا لکه دار هست. لکههای سیاه میان دنیای سفید یا شاید هم لکههای سفید میان دنیای سیاه!😕 نمیدونم. مهم اینه که این دنیا انقدر لکه داره که دیگه سیاه و سفیدش معلوم نیست. هیچ عدالت و انسانیتی وجود نداره و اگه خدایی هم وجود داشته باشه، فقط نظارهگره و نگاه میکنه.🙁 هر چند اعتقاد من اینه که خدا بعد از خلق جهان مرده!🙄
نگاه پر محبتی به من کرد که معنیاش را نمیدانستم. گفت:
خدا به قوم موسی نعمتهای فراوان داد. دریا رو برای اونها شکافت و از آسمون براشون غذا فرستاد. زمانی که حضرت موسی ۴۰ روز به کوه طور رفت، اونها که رسما خدا رو با چشم هاشون دیده بودند، گوساله پرست شدن! یک گوساله طلا رو فقط برای اینکه از توش صدا درمیاومد سجده کردند و پرستیدند. خدا باز هم اونها رو بخشید اما وقتی بهشون گفت وارد این سرزمین بشید اونها قبول نکردند و گفتند: موسی تو با خدات به جنگ اونها برو وقتی که جنگ تموم شد، بیا و مارو صدا کن. میدونی چرا اینطور شد؟🤔
داستان عجیبی بود که هرگز نشنیده بودم. با تعجب سری تکان دادم و گفتم: شاید چون احمق بودن!😐
تلخ خندید و ادامه داد: نه! اونها احمق نبودند. انسانها وقتی برای چیزی ارزش قائل میشن که براش زحمت کشیده باشن. اونها هیچ زحمتی نکشیده بودند. خدا بیدریغ به اونها نعمت داده بود. خدا بهجای اونها با دشمنان اونها جنگید.🙁 فرعون رو غرق کرد و اونها رو نجات داد. بدون هیچ زحمتی برای اونها غذا فرستاد طوری که اونها دیگه نعمتهای خدا رو نمیدیدند.🤭 مثل یک بچه پولدار که از شدت پولداری با ۱۰۰ دلاری سیگار درست میکنه و آتیش میزنه.😳 از دید اون تمام دلار ها بیارزشاند. چون از روز اول بدون حساب پول جلوش ریخته. در حالی که تک تک همون دلار ها از دید یک آدم فقیر جواهر محسوب میشه.🙃 خدا به بشر نشون داده که ما باید برای بدست آوردن هر چیزی سختی بکشیم. بجنگیم تا قدر اونها رو بدونیم. آدمی که هرروز بدون مشکل نفس میکشه، قدر هوا رو نمیدونه تا اونو از دست بده. مثل ماهی که تو آبه و معنی دریا رو نمیدونه...🙁
بعد از رفتن پدر محمد، من ساعتها به اون جملهها فکر کردم. عجیب بود ولی حقیقت داشت...🙁
کمکم خدا برای من مفهوم پیدا کرد. تاقبل از این خدا برای من مفهمومی نداشت. از دید من خدا کلیسا بود. خدا هم مثل انسانهای سفید بود.🙎🏻♂ مرد سفیدی که به ما میگفت: زجر بکش...تا درهای آسمان به روی تو باز بشه.😳
هر وقت این جملات را میشنیدم میگفتم: خودت زجر بکش! اگه راست میگی چند روز از آسمان بیا پایین و مثل یک بومی سیاه زندگی کن...😕
زجر کشیدن برای کلیسا یک افتخار محسوب میشد. درهای تطهیر و حق! اما نه برای ما. بلکه برای اشراف و ثروتمندان سفیدپوست...🙄
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨