#سرزمین_زیبای_من
#سید_طاها_ایمانی
#پارت_بیستوپنجم
با تعجب از بچهها پرسیدم:چی میگفتید؟معنی شعارهاتون چی بود؟🤔 اما هیچکدام از بچهها انگلیسی بلد نبودند.🙁 ناگهان هادی به کنارم آمد و گفت:این همه لشکر اومده به عشق رهبر امده،صلعلیمحمد،عطر خمینی آمد،خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست.
جملات و شعارهایی را که میشنیدم،باور نمیکردم.🙄 آنها دروغگو نبودند،غرق در حیرت چشم از هادی برداشتم و به رهبر ایران نگاه کردم.🧐 با خودم گفتم:چرا اونها میخوان جانشون رو برای تو فدا کنند؟🤔 هیچکدام ایرانی نیستند،تو با آنها چکار کردی که اینطور به خاطرت اشک میریزند؟🤔
چنان غرق در شوک و حیرت بودم که همه چیز را فراموش کردم.🙃 حتی مشکلم با هادی را هم فراموش کردم.🙂 هادی،تمام مدت سخنرانی،حرفها را خیلی آرام کنار گوشم ترجمه میکرد و من دقیق گوش میکردم.😌 مجذوب تکتک کلمات شده بودم.😍 آن مرد نه تنها رهبر اندیشهها و عقاید بود،بلکه روح همه آنها را رهبری میکرد.✌️ از سیاه گرفته تا سفید. طلبههای حاضر از شرقیترین کشور تا طلبههای آمریکایی و کانادایی...😶
محو سخنرانی بودم که ناگهان بغض همه جمعیت حاضر در سالن شکست.😢 به سمت هادی چرخیدم.با تمام وجود گریه میکرد و اشک میریخت.😭 تعجبم چندبرابر شد.🧐 هادی با صورتی خیس از اشک در گوشم جملهای را زمزمه کرد:طلاب عزیز غیر ایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند.🙃 شما حتی مهمان هم نیستید،بلکه صاحبخانه هستید.شما فرزندان عزیز من هستید...😍☺️
سرم را به سمت جایگاه چرخاندم،🧐 با تعجب در دلم به رهبر ایران گفتم:من توی کشور خودم یک آشغالم و حق زندگی ندارم،😞 اونوقت تو کشورت رو با ما تقسیم میکنی؟🤭 اصلا چرا کشور تو برای اینها انقدر مهمه که اینطور بخاطرش اشک میریزن؟🤔
من هرگز برای کشورم گریه نکرده بودم،😶 هیچوقت برای سیاستمداری اشک نریخته بودم و هرگز چنین صحنهای را ندیده بودم.🙁 من سیاستمدارهایی را دیده بودم که قدرت ایجاد هیجان در جمع را داشتند، اما پایه تحصیلی من،فلسفه و علوم سیاسی بود و به خوبی میدانستم این حالت جوزدگی و هیجان نیست...🙃
دوباره به رهبر زل زدم و در دلم گفتم:یا تو فراتر از چیزی هستی که فکر میکردم،🧐 یا چیزهایی فراتر از یک سیاستمدار داری که من از آن بیخبرم.🙄 چیزی که من باید هرچه سریعتر پیداش کنم!!...🤔
دوره زبان فارسی تمام شد اما برای ما تازه واردها، هنوز هم ترجمه متون و سخنها سخت بود.😥 بقیه پا به پای برنامه پیش میرفتند اما من علاوه بر آموزشها، دنبال جوابی برای پرسش های ذهنم میگشتم.🧐 سوالاتی که روز دیدار در ذهنم شکل گرفته بود،رهایم نمیکرد.🤔 شروع به مطالعه کردم و هر مطلبی را که درباره حکومت و رهبری جامعه دینی نوشته شده بود را میخواندم.🧐 گاهی خواندن یک مطلب فارسی،چندین ساعت طول میکشید.😩 گاهی حتی ناهار نمیخوردم تا خوابم نبرد و بتوانم بعدازظهرها مطالعه کنم.😌بالاخره به نتیجه رسیدم:حکومت زمین به خدا تعلق دارد و پیامبر و اهل بیتش واسطه بین زمین و آسمان هستند و در زمان غیبت آخرین امام،حکومت دست ولایت فقیه جامع الشرایط امانت است...🙂
حکومت الهی،امت واحد،مبارزه با استعمار و برده داری و... اینها مفاهیمی بود که به راحتی میتوانستم درک کنم💪🏾 اما موضوع دیگری هم وجود داشت: عشق به خدا و اهل بیت...❣
عشق از دید فرهنگ من،ارتباط بین دوجنس بود و به همین دلیل این عشق برایم قابل درک نبود. مرگ و کشته شدن در راه هدف،یک تفکر پذیرفته شده است. افرادی بودند که بخاطر خانوادهشان جانشان را از دست داده بودند. اما عشق به خدا چه مفهمومی داشت؟🧐 و عجیبتر از آن ماجرای کربلا بود.چه چیزی میتوانست خطرناک تر از مردمی باشد که مفهوم عشق به خدا در بین آنها است و حتی حاضرند در این راه جانشان را فدا کنند؟😥
آنها خودشان را امت واحد میدانند و هیچ مرزی برای این اعتقاد وجود ندارد...✌️
#ادامه_دارد
@nimkatt_ir 🇮🇷✨