✨من سعادت تورامیخوام؛تو کشته شدن من را✨
+ علی (ع) که به خلافت رسید، علمای یمن می خواستند از بین خوبهایشان، خوبترینشان را انتخاب کنند تا برای بیعت🤝و یاری و اعلام کمک همهجانبه، خدمت امام بفرستند.
+ صد نفر از خوبان دور هم جمع شدند.
از میان این صد نفر، سی نفر انتخاب شدند و از میان آن ها، ده نفر.
دست آخر،یک نفر شد گل سرسبد و سخنگو..
آمدند خدمت امیرمؤمنان.❤️
این ده نفر بیعت کردند و وفاداریشان را اعلام کردند.📜
وقتی خواستند از جلسه بیرون بروند، امام دوباره سخنگو را خواست و از او بیعت گرفت.🤝
باز برای سومین بار...
سخنگو گفت:
-ای امیرالمؤمنین، به خـــدا سوگند، ندیدم با کسی مثل من برخورد کنی.🤔
فـرمود:
-من زندگی و سعادت تو را میخواهم؛ تو کشته شدن من را.
سخنگو متحیّر شد.😳
+ ابنملجممرادی...همان بهترین اهل یمن، همان مبارز و جـانـبـاز..
جنگ صفین، همان که علی (ع) برای نماز صبح بیدارش کرد.
+کاروان دهنفرهی یمن میخواستند برگردند که سخنگو مریض🤒 شد.امام از او پرستاری کرد.
به امام گفتند:
-آدم خطرناکی است. از بین ببرش.
-قصاص قبل از جنایت بکنم😳؟! اگر او قاتل من است، من نمیتوانم قاتل خود را بکشم!
+امام عبد خداست!
دستور خـدا را میگوید، انجام میدهد، حتی اگر مقابلش کسانی در خفا نامردی میکنند.
﴿بحارالانوار،ج۴۲،ص۲۶۲﴾
🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀
تکبر ریشهی ریزش است.
خودت را ببینی و معلوماتت را، خودت را ببینی و عبادتت را،
خودتت را ببینی و توانمندی هایت را...
مقابل امامت هم خواهی ایستاد.
خـدا را که همه چیز ببینی، خودت میشوی محور.
از کنار محور عالم هستی که خدا قرار داده کنار نمیکشی! 😉
نمیایستی مقابل او، پا جای پای امام بگذار..
هــمــه خـودت را فدای امام کن...
رشد میکنی!🌱✨
📚برگرفته از ڪتاب"پــــــــــدر" | ✍
به قلمِ نرجس شکوریان فر
#غدیر
#امیرالمومنین
-----•••🕊•••-----
@nimkatt_ir
-----•••🕊•••---