کعبه بیکربلا، یعنی قرآن بیعترت
روح قرآن ولایت است و جداسازی قرآن از عترت به منزله جدا کردن روح از جسد است؛ تا با جسد بیجان، هرکس بتواند هرگونه بخواهد رفتار کند و تأویلها و قرائتهای گوناگون و هواپرستانه خویش را بر اسلام و قرآن روا سازد؛ چنانکه منافقان اموی و عباسی و... در نقاب اسلامخواهی، خود را خادم الحرمین مکه و مدینه مینامیدند و در اعتلای آنها هزینهها میکردند، تا عوامفریبانه بر مسند ظلم خویش بهتر حکومت کنند. اما آنها هرگز کربلا و نجف را تحمل نمیکردند و در هدم و محو آندو همه توان خود را به کار میبستند.
در روایت آمده:
زمین کعبه بر خود بالید و گفت: مثل من بر روی زمین کیست؟ در حالی که خداوند خانهاش را بر من بنا کرده است و مردم از هر راه دور و سختی به سوی من میآیند و من حرم امن الهی قرار گرفتهام؟!
خداوند به او وحی کرد که
بس کن! و در جای خود قرار بگیر! و پا از گلیم خود دراز مکن! که قسم به عزت و جلالم، ارزشی را که به تو دادم در مقایسه با مقام و ارزشی که به زمین کربلا دادم نیست، مگر به اندازه نم آب سوزنی که در دریا فرو رود و آب بر خود گیرد؛ و اگر تربت کربلا نبود، هرگز تو را فضیلتی نمیدادم و
اگر آنچه خاک کربلا در خود قرار داده نبود، هرگز تو را خلق نمیکردم و حتی خانهای را که بر روی تو قرار دارد و تو به آن افتخار میکنی را نیز خلق نمیکردم؛ پس بر جای خود باش و در برابر زمین کربلا متواضع و ذلیل و فرمانبردار باش؛ که در غیر اینصورت بر تو خشم میگیرم و تو را به قعر جهنم میفرستم.
(وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۵۱۵)
📚 برگرفته از کتاب ادب حضور
@jelvehnooralavi