دیدنش که دست و پایی نداشت
ولی شاکر بود
گفتند شکر چه میکنی؟
شکر نداشته هایت را...
نه دستی داری و نه پایی
این ویلچر که شکری ندارد
گفت : محبوبم اینطور می پسندد
بقیه اش مهم نیست
او که مرا خلق کرده ، صلاح من را در این شاکله دیده است
منم راضی ام به رضایت او