روزی شعر من از حد چه فراتر رفته چون به قربان نگاه دو برادر رفته هر که از قافله فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهواره سقا مانده پر این شعر کجا سوخت که لکنت دارد پر گهواره دخیلم شده برکت دارد فاطمه آمده گویا که پسر آورده ماه شعبان پی خورشید، قمر آورده نور خورشید به این ماه شباهت دارد ماه هنگام شب از ماه خجالت دارد آمده باغ وفا را که اقاقی گردد مشک مردی به کفش گیرد و ساقی گردد آمده او که بود عبد مطیعی لله سخن قدر بلندش بود این حد کوتاه آمده نور به چشمان هدایت باشد چشم و دستش بدهد، پای ولایت باشد شرف عشق به پابوسی عشاق ولاست عاشقی چون تو در این راه بیاید که کجاست؟! معرفت را چو تو استاد نیاید دیگر چون تو در عالم ایجاد نیاید دیگر شرمگین است فلک قامت بالاتر داشت کاش از نور رخت سایه بالاسر داشت با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد رجز از غرش یک شیر شنیدن دارد دست من در ره دین، قطع و بریدن دارد ارزش دوست، کجا جان درون تن ماست جان که بی دوست شود، جانی و اهریمن ماست پیش خورشید و قمر، قیمت هر بذل شکست چون گدا حاجت ما نزد ابالفضل نشست از در خانه ی او پا نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز "کاشف الکرب" تویی ؛ خنده ارباب تویی "پدر خاک" علی و "پدر آب" تویی ! روی چشم تو بود جای حسن جای حسین هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیز تر از ابرویت وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای ؟! ای جوان ! پیر رهت کیست از آن شاه بگو ؟ "أشهد أن علیاً ولی الله" بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا اقتباسی از شعر ۱۴۰۰اسفند هدیه به قنداقه نورانی حضرت ابالفضل العباس به شادی دل ارباب صلوات.🌺 @note_mim