🌻🌷زندگینامه شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد امین کریمیان🌻🌷 🔷 مادر شهید محمد امین کریمیان گذری کوتاه از زندگی فرزند شهیدش را روایت کرد که آن را می‌خوانید: ♦ محمدامین سال ۱۳۷۳ در روستای حاجی کلاً بهنمیر بابلسر به دنیا آمد یک برادر و ۲ خواهر دارد؛ محمدامین فرزند سوم خانواده. است هنوز پیش دبستانی نرفته بود که در زمینه مداحی و حفظ قرآن فعالیت می‌کرد بعد از اینکه به مدرسه رفت برایش معلم قرآن گرفتیم و روان خوانی را تمام و حفظ قرآن را شروع کرد از دوم ابتدایی به اعتکاف می‌رفت و در سوم ابتدایی موفق به حفظ سه جزء قرآن کریم و تجوید آن شد. از زمان کودکی علاقه خاصی به عبادت و راز و نیاز باخدا داشت هر وقت پدرش می‌خواست به مسجد برود میگفت: بابا من هم می‌خواهم بیایم و همواره با پدرش بود همیشه در حال خواندن نماز و قرآن بود و در نماز جمعه نیز شرکت می‌کرد و مکبر نماز جمعه بود. ♦ وقتی که محمد امین به سوم راهنمایی رفت یکبار نزدم آمد و گفت مامان می‌خواهم در حوزه ثبت نام کنم گفتم: من راضی نیستم دوست دارم تو درس بخوانی و بعد از دیپلم وارد حوزه شوی؛ اما محمدامین همچنان اصرار می‌کرد وقتی دیدم دست از اصرار خود نمی‌کشد گفتم؛ تنها در صورتی به تو اجازه می‌دهم که در حوزه قم پذیرفته شوی او نیز با معدل بسیار بالا در قم پذیرفته شد و وارد حوزه قم شد پسر دوست داشتنی بود هر جا می‌رفت همه عاشقش می‌شدند به گونه‌ای بود که تمام گروه‌ها از هر طیفی با او دوست بودند و اصلاً سخت گیری نمی‌کرد همیشه با لبخند و احترام با همه برخورد می‌کرد او که مبلغ دین اسلام بود به نقاط مختلفی از داخل و خارج کشور برای تبلیغ رفت و دوستان زیادی داشت اصلاً در بیان مسائل دینی سخت گیری نمی‌کرد و به گونه‌ای با دیگران سخن می‌گفت که آنها احساس نکنند او دارد چیزی را به آنها تحمیل می‌کند و همین راه موفقیتش بود محمد امین عاشق شهادت بود و بیشتر ایام خود را با مطالعه زندگینامه شهدا می‌گذراند. ♦ محمدم از کودکی بچه‌ای آرام بود می‌توانم بگویم بچه خاصی بود هفته‌ای یک بار در منزلمان زیارت عاشورا می‌خواندیم و در این مراسم حضور فعالی داشت. اخلاقش خیلی خوب بود بچه زرنگ و باهوشی بود و به ما خیلی احترام میگذاشت. هیچگاه جلوتر از من و پدرش حرکت نمی‌کرد هر وقت مرا می‌دید دستم را می‌بوسید در کارهای خانه کمکم می‌کرد نمازش را اول وقت می‌خواند دائم الوضو بود. کتاب مربوط به شهدا را زیاد می‌خواند با بچه‌ها مثل بچه‌ها رفتار می‌کرد به نظر من کسی به راحتی شهید نمی‌شود امین هم پر زد و رفت و من مطمئن هستم جایگاه او بهتر از اینجاست پسرم بسیار ولایی بود پسرم از کودکی فردی مخلص با ایمان و مطیع امر ولی فقیه بود و هر چه حضرت آقا می‌فرمودند با دل و جان اطاعت می کرد. ♦ محمدامین دانشجوی ترم شش فلسفه و مسلط به ۲ زبان انگلیسی و عربی بود و به مدت ۲ سال نیز در کلاس نقد و بررسی فیلم شرکت کرده بود و اخیراً که حضرت آقا در یکی از سخنرانی‌های خود فرمودند جای افرادی مثل شهید آوینی در کشور خالی است و نیاز است جوانان ما راهش را ادامه دهند محمدامین تصمیم گرفت دوره ارشد خود را در رشته فیلم سازی ادامه دهد و حتی برای این کار یک دوربین فیلم برداری سفارش داد که چند روز بعد از شهادتش به دست ما رسید عید امسال سخنرانی آقا را گوش می‌دادیم دیدیم محمدامین دستانش را بر روی صورتش گذاشته و آرام آرام گریه می‌کند گریه‌ای که معلوم است از روی بغض و نمی‌تواند کنترلش کند خواهرش گفت: چرا گریه می‌کنی امین گفت انقلاب دارد چهل ساله می‌شود آن وقت هنوز ما حزب اللهی ننشستیم دورهم یک گفتمان واحد درست کنیم که به درد جامعه بخورد. تا آقا نخواهد این مسائل سطحی و پیش پا افتاده را تبیین کند اینها وظیفه آقا نیست آقا اینقدر کار دارد نباید جور کم کاری ما را بکشد. این رهبر گناه دارد ما قدرش را نمی‌دانیم یک جمله‌ای هم داشت همیشه می‌گفت آخه الآن حضرت آقا باید بنشیند در خانه‌اش با خیال راحت چایی بخورند تبیین شبهه‌ها وظیفه ماست چقدر ما کم کاریم محمدامین ۲۲ سال بیشتر سن نداشت اما پایه ۱۰ درس حوزوی و سطح سه و ترم شش رشته فلسفه بود به زبان انگلیسی و عربی تسلط داشت برخی فکر می‌کنند کسانی که برای دفاع از حرم شهید می‌شوند برای پول است اما پسرم در رفاه بزرگ شد هیچ نیاز مالی نداشت حتی زمانی که به سوریه اعزام می‌شد هزینه بلیت هواپیما را پدرش داد. 🌻🌻🌸🌸🌷🌷 @parcham_enghelab