#حکایت
شماره ۳۰
🔵از شایعه بترسید
✍️۷۰۰ سال پیش در اصفهان مسجدی میساختند. کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند. پیرزنی از آنجا رد میشد. ناگهان پیرزن ایستاد و گفت: «بنظرم مناره مسجد کج است!»
کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد: «ساکت! چوب بیاورید کارگر بیاورید. چوب را به مناره تکیه دهید. حالا همه باهم. فشااار دهید. فشااااااااااار !!!»
و مرتب از پیرزن میپرسید مادر درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد.
کارگران گفتند مگر میشود مناره را با فشار صاف کرد؟
معمار گفت: «نه! ولی میتوان جلوی شایعه را گرفت! اگر پیرزن میرفت و به اشتباه به مردم می گفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا میگرفت. دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد. ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم!!!»
🔹از شایعه بترسید! در تجارت و کسب و کارتان، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید! و به موقع وارد عمل شوید!
#سبک_زندگی_اسلامی #مهارت_های_زندگی #داستان #مشاور #شایعه #داستان
#مشاوره
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7