اینکه در مستندی گفته شد و در کتاب نوشتید که راوی یمنی ها را دیده که به عربستان چنین و چنان میگفتند (در صورتی که آن زمان جنگ عربستان در کار نبوده و اساسا دروغ در کتاب نوشته شده) و در چاپ های بعد (دور از جان مخاطب را گاو فرض کردید و بدون عذرخواهی) فوری کلمه ی عربستان را کردید صنعا و به روی مبارک نیاوردید چه معنایی دارد؟ اینکه مدعی می‌شوید تجربه گر رفته نشسته با ملائکه ی خدا چایی قند پهلو خورده و او میگفته فلان حدیث در فلان کتاب یادت هست؟ و تجربه گر میگفته: عه چه جالب من این را فلان جا خوانده بودم، چه معنایی دارد؟ اینکه تجربه گری که نه چهره دارد نه هویت واقعی را ده اتاق پنهان میکنید و میگویید "کسی اینها را گفته، شما بدون پرسش از ما باور کنید" چه معنایی دارد؟(این همه مدافع حرم و آدم اطلاعاتی-امنیتی و شهروند ساده در برنامه عباس موزون آمدند و رفتند و یک بار کسی را پنهان نکرد، این سکرت بازی ها که مخاطب را هیجان زده کند چه معنایی دارد؟!) اینکه تجربه گر را آن قدر بالا می برید که توهم میزند کسی است و وسط جنگ ایران و اسرائیل "تحلیل در میکند" که ایران باید به خاک فرانسه و آلبانی حمله کند، یعنی با اروپا وارد جنگ شود چه معنایی دارد؟ اینکه تجربه گر را در ایام انتخابات می آوردید و میگوید: تازه یادم افتاد در آن دنیا ظریف را هم دیده بودم که امریکایی ها روی تانک سته بودند و به سوی ایران می امدند چه معنایی دارد؟ اینکه تجربه گر بعد از سقوط بالگرد شهید رئیسی یادش می افتاده سقوط بالگرد را هم دیده بوده چه معنایی دارد؟ در بین تمام کسانی که آن دنیا را دیده اند و با عباس موزون دیدار کرده اند، فقط همین یک نفری که موزون حاضر نشد هرگز جلوی دوربین بیاورد خاطراتش به روز رسانی میشود؟ عرض ما به طور خلاصه با شما این است: تمنا میکنیم مسئله ی معاد را به لجن نکشید. عباس موزون کار خوبی را آغاز کرد. اما شما مرز "داستان و واقعیت" را عامدانه در کتاب ها برای مومنین روشن نمی کنید و بعضا تجربه گری را که نا صادق یا نا دقیق است را بالا می‌برد تا بنشیند و با تحلیل چرت، اشتباه محاسباتی ایجاد کند، که پیامد دارد. شاید فردا کسی خواست از غرب معاد و زندگی پس از مرگ را صحت سنجی کند. به محتواهای عباس موزون مراجعه میکند، بعد سراغ شما می آید و: تناقض تناقض تناقض... خواهش میکنیم اگر بنا دارید به این مسیر ادامه دهید هزاران بار تاکید کنید: ما داریم قصه میگوییم. روی کتاب پشت کتاب و هزار جا بنویسید که ما داریم قصه میگوییم که مومنین سر کار نروند.... خدا رحمت کند علامه مصباح را میگویند کتاب سه دقیقه در قیامت را برای شاگردان خرید و بعد گفت: البته سه دقیقه در قیامت قطعا نمیشود اولا در ان دنیا زمان نداریم دوما کسی که قیامت را دیده باشد اساسا عاقبت را فهمیده و ادامه داستان ها.... خواهش میکنیم اگر تخصصش را ندارید از این مسئله خارج شوید یا متخصص شوید یا صریح به مخاطب بگویید: در حال داستان تفت دادن هستیم.... اما سخنی با مومنین: کسی که از آن دنیا برگشته صرفا چیزهایی را دیده، برتری نسبت به شما ندارد. اولا اجازه ندهید برای شما تحلیل تحولات منطقه برود و به فراخور زمان (سقوط بالگرد شهید رئیسی و انتخابات) هر روز خاطرات را به روز رسانی کرده و سرگرمتان کند.... دوما هرچیز جدیدی را دیدید فورا در سطح مقدسات و قرآن بالا نبرید و اجازه نقد بدهید تا افراد خودشان را کامل کنند. بعضا افراد خودشان می‌فهمند غلط کرده اند، اینکه حمایت جنون آمیز و متعصبانه ی شما از چرندیه ی خود را می بینند تشویقشان میکند که بگویند "کی به کی است ما که جامعه ی هدف خود را درست یافته ایم، لازم نیست خودمان را اصلاح کنیم، پاسخی میدهیم که همین مومنی که همراه شده سرگرم شود و اعتماد سازی شود و ادامه میدهیم به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم @bachehay_bala