: ⚜ ببخشید خواهرشوهری دارم ازخودم بزرگتر ومجرده،وقتی ازدواج کردم هر وقت رفتم خونشون یا باهم بودیم غیر مستقیم تیکه میندازه اول متوجه منظورش که به منه نبودم بعد که فهمیدم منظورش منم ،همیشه کارشه محاله یه روز ببینه و تیکه نندازه ،تو کارام دخالت میکنه زمان بارداریم تو بچه داریم زندگی همسرم همش غیر مستقیم حرف میزنه شرایط فرد متاهل درک نمیکنه واقعا خسته شدم نه میتونم خونه مادر شوهرم رفت و آمد نکنم کل فکرم شده چرا همیشه تو دلم دلخور باشم و کاراش حرفاش تو ذهنم مدام اذیتم میکنه ،دوس ندارم از کسی دلخور باشم یاکسی ازم دلخور باشه همیشه این حالت معذب بودن رو دارم ازنظر معنوی هم به خاطر اینکه همش تو این افکارم ضعیف شدم ،تو زیارت رفتن هر سری رفتم ازش خداحافظی وحلایت طلبیدم حتی گریم گرفته ولی اون حتی دوبار رفته کربلا یا مشهد خداحافظی نکرده بعد همش میگه تو نمیخوای باخانواده ما صمیمی بشی چون میای اینجا جلو برادر چادر سر میکنی،بااینکه خودشم چادریه و... خواهش میکنم بفرمائید وظیفم چیه؟ تو شبای قدر دوس دارم دلم از همه صاف باشه 📚 پاسخ : باسلام خدمت شما پرسشگر محترم شما هیچ لباس زیبایی را پیدا نمیکنید که جای فرو رفتن سوزن روی آن نباشد. گاهی اوقات انسان برای کامل شدن مورد نیش ها و طعنه ها و زخم زبان های دیگران قرار میگیرد. تحملش کنید شبهای قدر دعاش کنید و همیشه با برخورد خوب باهاش مواجه بشید. مشکلات احتمالی ایشان اگر حل شود برخوردش با شما هم اصلاح خواهد شد. موفق باشید. 🆔 @rahpouanquestion