📌
#روایت_مردمی_جنگ
📌
#شهید_صالح_بنا_هنزایی
به نام پدر
فامیلها سعی میکنند پدر شهید را از سر مزار بلند کنند. پیرمرد به عصایش تکیه میکند و نیمخیز میشود. انگار همزمان توی ذهن همه آنهایی که دور مزار ایستادهاند میگذرد: "الحمدلله که پدر شهید با شهادت پسرش کنار آماده." ولی پیرمرد زانوهایش راست نشده خودش را با صورت پرت میکند روی خاک مزار. نه، پرت کردن وصف دقیقی نیست. باید بگویم: پیرمرد خودش را با صورت روی خاک مزار ول میکند. این را از حالت دستها که عمود بر بدنش افتاده و صورت بیجانی که مماس خاک قبر شده میگویم. از من اگر بپرسید میگویم: "پدر شهید همانجا پای مزار پسرش جان داد. آن کسی که امدادگرهای هلال احمر از روی خاک بلند کرد شبحی از پیرمرد بیشتر نبود."
✍️محمدهادی شمس الدینی
یکشنبه| ۸ تیر ۱۴۰۴ |
#یزد
🇮🇷
#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd