📌
#روایت_محرم
📌
#حسینیه_ایران
روضههای صبح
ساعت ۳:۴۵ دقیقه صبح است. شیخ بالای منبر روضه میخواند. دور تا دور خانه هم پیرمردها و تک و توک جوانها تکیهزدهاند به دیوارهای خشتی خانه. دیگر جایی برای تکیه دادن نیست. کنار حوض بزرگ فیروزهای وسط حیاط مینشینم. دیواره حوض کوتاه است و همین که مینشینم ماهیگُلیهای توی حوض به طرفم میآیند و خوشآمد میگویند. تکهای از کیک یزدی را که چایبده روضه توی تال چایِ قندپهلو جلوی رویم گذاشته میکَنم و توی حوض میاندازم. ماهیها چشم و دل سیرند. سلامی میدهند و میروند به تازهوارد دیگری خوشآمد بگویند.
با خودم فکر میکنم: "اینجا که من نشستهام سالها آدمهای مختلف آمدهاند و روضه شنیدهاند و گریستهاند. سالها بعد از من هم کسانی میآیند." از مرور این فکر توی ذهنم لذت میبرم.
محمدهادی شمس الدینی
چهارشنبه| ۱۱ تیر ۱۴۰۴ |
#یزد
🇮🇷
#روایتدارالعباده | روایت مردم یزد
@revayateyazd